تبصره: میان واقعیت و آرمانگرایی
۱۳۹۵ دی ۸, چهارشنبهیک زن جوان و زیبا از افغانستان در استودیو نشسته و در برابر کامره های تلویزیونی تقاضای پناهندگی میکند. او سرباز و اولین زن پیلوت جت جنگی نیروی هوایی افغانستان است. او میگوید که به دلیل فعالیت هایش از جانب طالبان و حتی از سوی اقارب دوراش تهدید شده است. او میافزاید که وضعیت امنیتی در افغانستان هر روز بدتر میشود. او با این اظهارات خود آنچه را رهبری نظامی افغانستان و ناتو میگویند، علناً رد میکند. او این مصاحبه را در یک زمانی بین جشن کریسمس و سال نو عیسوی، که کمبود گزارش دهی است، با یکی از معروفترین رسانه های تلویزیونی ایالات متحده امریکا و یک روزنامه مشهور این کشور انجام داده است. برای آنهای که ماهرانه وضعیت افغانستان خوب جلوه میدهند و همچنان پایتختهای کشور های غربی، رسوایی بزرگتر علنی نمیتواند وجود داشته باشد.
تمثال و نماد
نیلوفر رحمانی تا آن زمان یک تمثال و نمادی بود که کشورهای غربی چنین درست چیزی را برای افغانستان تصور میکنند. او با عینک آفتابی هوانوردی، یونیفورم پیلوتی و یک روسری، نشان دهندۀ زنی است که آگاهانه و متکی به نفس طالبان را به مبارزه میطلبد و با وجود هرگونه خطر در کشور خود باقی میماند. او حتی به کاخ سفید راه پیدا کرد و از بانوی اول ایالات متحده، میشل اوباما، "جایزه زنان شجاع" را بدست آورد.
ما در اصل چنین افغانستانی را آرزو داریم، اما واقعیت طور دیگریست. از زمانیکه کمکها بعد از دوران طالبان در افغانستان دوباره جریان پیدا کردند، پروژه ها برای تأمین حقوق بیشتر زنان بخش جدایی ناپذیر برنامه های بازسازی کشور بودند. فوتبال زنان، استادان زن، سهمیه برای زنان در پارلمان، وزیران زن و افسران زن در صفوف پولیس، و حالا پیلوت نیروهای نظامی - این همه توسط بسیاری از مردهای افغان ها، در بهترین حالت به حیث یک مد زودگذر غربی تحمل گردیده، البته با این آگاهی که بدون این، کمک های بازسازی نمی توانند وجود داشته باشند، اکثر اوقات این نقش زنان در اجتماع ظاهراً با یک لبخند پذیرفته شده، اما در نهان علیه آن مبارزه صورت میگیرد، چه از طریق فشارهای اجتماعی یا تهدید های علنی. برابری جنسیتی در این کشور یک روند طولانی است که تا حال در افغانستان ریشه نگرفته است.
پنهان شدن در خارج از کشور
به همین دلیل به ویژه برای اردوی که از قبل هم مردسالار بوده، شرم آور است که از جانب یک زن ارزیابی گردد، آنهم از چندین جانب: در اینجا نه تنها یک زن بر خلاف اظهارات مقامات مافوق مرد اش صحبت می کند، بلکه یک افسر نظامی به صورت علنی در مورد ناکامی نیروهای امنیتی سخن میگوید. او با درخواست پناهندگی اش همچنین بالای رشد و انکشافی روشنی می اندازد که در اردوی افغانستان از دیر زمانی به تحلیل رفته است.
این بار اول نیست که سربازان از دوره های آموزش نظامی شان در خارج، دوباره به افغانستان بر نمیگردند. تنها در ایالات متحده امریکا 45 سرباز در دو سال گذشته بعد از برنامه های آموزشی به افغانستان بر نگشته اند. در سال 2014 یک افسر افغان، که قرار بود در اجلاس سران ناتو در ویلز شرکت کند، به محض ورود تقاضای پناهندگی کرد. در خود افغانستان، نیروهای امنیتی در سال 2015، ماهانه تا 4000 سرباز و افسر پولیس را از دست داده است. بسیاری از آنها نه به دلیل جنگ ها، بلکه به سادگی تمرد و ترک وظیفه کرده اند.
با نیلوفر رحمانی تنها میتوان همدردی داشت. وقتی او به حمایت مردم از ایالات متحده امیدوار است، ممکن است محاسبه اش اشتباه باشد. ارزش اش به عنوان یک الگو در افغانستان در روزهای اخیر احتمالاً بسیار کاهش یافته است. وقتی حتی نمادی مثل رحمانی نمیخواهد دیگر مبارزه کند و به این ترتیب، از نقطه نظر نظامی، سبب ضعیف شدن روحیه دیگران می گردد، پس سیاستمداران (ایالات متحده امریکا) چگونه می توانند مأموریت سربازان شان در افغانستان را توجیه کنند؟ آیا در اینصورت آنها در آینده خواهند توانست سربازان خود شان را که از خدمت زیر بیرق فرار کنند، محاکمه کنند؟
همین حالا جست و جوی یک راه آبرومندانه برای کابل و واشنگتن محسوس است. چنانچه این خانم پیلوت به طور ناگهانی از یک سوء تفاهم سخن میگوید و اظهار میدارد که میخواهد به خدمت به افغانستان ادامه دهد. وزارت دفاع افغانستان در حال حاضر اظهارات اخیر رحمانی را یک "تصمیم خوب" عنوان کرده است. این درحالیست که وکیل مدافع این زن سرباز هنوز هم تأکید میکند که درخواست پناهندگی وی هنوز معتبر است.
در صورتی که نیلوفر رحمانی واقعاً به وطن اش برگردد، در معرض خطر بزرگی قرار خواهد داشت. او اردوی کشور خود را فریب داده است، و به اساس برداشت افغانی، با اتهامات علیه اقارب اش، خانواده خود را هم بدنام کرده است.
شما می توانید در پائین این تبصره نظر بدهید. ما مشتاقانه منتظر نظر های شما هستیم.