میشل پلاتینی؛ آمیزهای درخشان از رقصندهی باله و ماتادور
۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۹, جمعهدر سال ۱۹۷۷ هنگامی که فرانتس بکنباوئر، قیصر فوتبال آلمان، آخرین بازی ملی خود را در برابر فرانسه انجام میداد، جوانی ۲۲ ساله و تازه وارد در تیم ملی فرانسه بازی میکرد که یک بار به هنگام هجوم به سوی دروازهی آلمان، با گستاخی فوقالعاده توپ را از میان پاهای بکنباوئر این اسطورهی مدافعان جهان عبور داد.
این حرکت که خشم "قیصر" فوتبال آلمان را برانگیخته بود، باعث شد که بکنباوئر در صحنهی بعدی این جوان را با خشونت و خطا متوقف و مجازات کند. در آن بازی، ستارهای چون بکنباوئر میرفت که برای همیشه صحنهی رقابتهای ملی را ترک کند، ولی با آن جوان، ابرستارهای دیگر در حال برآمد بود: میشل پلاتینی.
پلاتینی یکی از کاملترین شماره دههای جهان بود. او با اندامی نسبتا ظریف و گامهای نه چندان بلند، آنچنان واکنش سریعی داشت که زبانزد همهی فوتبالدوستان بود.
کارشناسان میگفتند به نظر میرسد تمامی حس فوتبال عالم، در پای راست پلاتینی گرد آمده است. گاهی توپ را با چنان ضربات آرام و کمانی و دقیقی به گوشهی دروازهی حریف میفرستاد که نمونهاش به ندرت دیده شده است.
پلاتینی همهی ضعفهای فیزیکی خود را با خلاقیت، دقت و هوش عالی خود در میدان جبران میکرد.
ااو خود گفته بود: «من از نظر فیزیکی نمیتوانستم ۹۰ دقیقه بدوم. جسم من چنین اجازهای را نمیداد. من مانند پله و کرویف اندامی ورزشکارانه نداشتم. قدرت من در آن بود که بازی را میخواندم و میفهمیدم چه اتفاقی میافتد و باید بیفتد تا ما موفق شویم. برتری من در برابر حریفان این نبود که از آنان سریعتر بودم، بلکه این بود که از آنان سریعتر واکنش نشان میدادم. برای من یک لحظهی جادویی برای زدن گل یا دادن پاس کافی بود.»
نسل طلایی فوتبال فرانسه
پلاتینی با تواناییها و فرهمندی خود، فوتبال فرانسه را دگرگون کرد و آن را ارتقا بخشید. او این تیم را چند دهه پس از غروب ستارگانی چون کوپا و فونتین، به سطح تیمهای طراز اول جهان رساند. گویی سرنوشتی مقدر است که در بعضی تیمها ناگهان نسلی طلایی شکل میگیرد و بازیکنانی در کنار هم پدید میآیند که تا سالها فراموشنشدنی باقی میمانند.
ولی حیرتآور است که باز در میان آن نسل طلایی، ستارهای بیش از دیگر ستارگان میدرخشد. چنین ویژگیهایی را پوشکاش در نسل طلایی تیم ملی مجارستان در اواسط دههی ۵۰ میلادی داشت و پله در نسل طلایی تیم برزیل در پایان دههی ۶۰.
در تیم ملی فرانسه نیز از اوایل دههی ۸۰ میلادی نسلی پدید آمد که همهی تیمهای ملی پیشین فرانسه را در سایه قرار داد.
در آن سالها خط میانی تیم ملی فرانسه به خلاقیت تیم ملی برزیل و حتا شاید نیرومندتر از آن بود. در این خط در کنار پلاتینی، بازیسازان دیگری چون ژیرس و تیگانا نیز توپ میزدند که با او مثلث جادویی فرانسه محسوب میشدند.
قدرت آفرینندگی این سه بازیکن، با دوندگیهای خستگیناپذیر فرناندز تکمیل میشد و به هیچ تیم دیگری در میانهی میدان قدرت خودنمایی نمیداد. پلاتینی با خلاقیت، سرعت و حرکاتی موزون، این خط میانی را به ماشینی توقفناپذیر تبدیل کرده بود.
تیم ملی فرانسه در آن سالهای طلایی خود، در میدان به ارکستر هماهنگی میماند که تکنوازی نابغه به نام میشل پلاتینی بر تارک آن میدرخشید.
گرچه فرانسه نتوانست تحت رهبری میشل پلاتینی به قهرمانی جهان دست یابد، ولی وی به عنوان پدیدهای استثنایی، تیم ملی فرانسه را در سال ۱۹۸۴ به قهرمانی اروپا رساند. فرانسه در آن دوره از بازیها، در پنج بازی روی هم ۱۴ گل به ثمر رساند که از آن میان ۹ گل توسط پلاتینی به ثمر رسید.
اقتدار معنوی
پاول برایتنر مدافع پرآوازهی آلمان، دربارهی پلاتینی نوشته بود: «همهی بازیکنان فرانسوی در همه جای زمین در جستجوی پلاتینی بودند تا توپ را به او بسپارند. آنان مطیع فرمان او بودند و این امر آنان را نمیآزرد، چون اقتدار معنوی پلاتینی را پذیرفته بودند».
برایتنر افزوده بود: «ولی پلاتینی فقط به این دلیل که رهبری بلامنازع در میدان بود، استثنایی محسوب نمیشد. او در عین حال فریبندهای بزرگ بود که بر احساسات تماشاگران نیز فرمان میراند و میدانست چگونه آنان را مسحور کند. حرکات دلربای پلاتینی چون شیرینی و شامپاین، تماشاگران را به دنبال خود میکشید.»
پلاتینی همزمان تعبیر تازهای از بازیکن شمارهی ۱۰ ارائه میداد. او بیمیانجی در پشت سر بازیکن نوک حمله عمل میکرد. خط آتش فرانسه بدینسان قدرتی دو چندان مییافت. خود پلاتینی برای تعریف جایگاه و شیوهی بازی خود، مفهوم «بازیکن شمارهی ۵ /۹» را ساخته بود.
به باور او، چنین بازیکنی همانند یک نوک حملهی دوم عمل میکند ولی کمی عقبتر از مهاجم نوک واقعی، با تکنیک خود میتواند فرصت و فضاسازی کند.
پلاتینی از همین منظر بازیکنانی چون زیکو، مارادونا، باجو و خود را از شماره دههای کلاسیک آلمانی چون نتزر، اوورات و برند شوستر جدا میکند.
گلی که یک اتومبیل فراری میارزید!
پلاتینی از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ به مدت پنج سال در یوونتوس تورین ایتالیا توپ زد. او در این پنج فصل سه فصل بهترین گلزن سری آ یعنی برترین لیگ ایتالیا بود تازه آن هم نه به عنوان مهاجم بلکه به عنوان هافبک نفوذی.
در آن سالها در یکی از بازیهای باشگاهی ایتالیا، پلاتینی یکتنه با فراری تماشایی آنچنان گل زیبایی به ثمر رساند که به گفتهی ناظران، یکشبه ارزش او را در بازار نقل و انتقالات چند برابر کرد. جیانی آنیلی، صاحب باشگاه یوونتوس تورین، روز بعد هدیهای گرانبها در مقابل در خانهی پلاتینی به او تحویل داده بود: یک اتومبیل فراری!
میشل پلاتینی در تورین آنچنان محبوبیتی به هم زده بود که حتا به او یک شوی تلویزیونی سپرده بودند.
او در این برنامهکه هفتهای یکبار پخش میشد، دربارهی فوتبال صحبت میکرد، تفسیرهای خود را ارائه میداد و حق داشت از همهچیز و همه کس انتقاد کند. نام این شوی تلویزیونی هم تعجبآور نبود: «شمارهی ۱۰». یعنی شمارهای جادویی که خاطرهی بزرگانی چون جیانی ریورا و ساندرو ماتزولا را در اذهان ایتالیاییها زنده میکرد.
پلاتینی بعدها به درخواست روزنامهنگاری پاسخ مثبت داده و گفته بود اگر روزی در مسئولیت رئیس فیفا انجام وظیفه کند، حاضر است کاری کند که بازیکنان فوتبال مانند گذشته با شماره پیراهنهای ۱ تا ۱۱ وارد میدان شوند، تا شاید از این طریق جادوی شمارهی ۱۰ حفظ شود.
حکایت میکنند که روزی آنیلی به زمین تمرین یوونتوس میآید و به بازیکنان میگوید از مارادونا در ناپل گلی زیبا دیده و میخواهد بداند آیا در تیم او نیز بازیکنی پیدا میشود که با دریبلهایی جادوگرانه چنین گل زیبایی بزند یا نه.
پلاتینی در پاسخ او گفته بود، نه هیچ کس نمیتواند مانند مارادونا این کار را بکند. پلاتینی در عوض پیشنهاد کرد بود که از نقطهی مرکزی زمین، با توپ دیرک عمودی سمت راست دروازه را نشانه بگیرد و به هدف بزند. آنیلی لبخندی زده و گفته بود اگر چنین کاری ممکن باشد، هنر بالاتری است.
ملیپوش فرانسه هم با خونسردی توپ را برداشته، آن را روی نقطهی مرکز زمین قرار داده و با شوتی دقیق چنان شلیک کرده بود که توپ با نرمی روی دیرک مورد نظر فرود آمده بود. میگویند آنیلی از آن پس دیگر هرگز در حضور پلاتینی دربارهی مارادونا سخنی به میان نیاورده بود.
یکی از ویژگی حیرتآور پلاتینی، همین شوتهای دقیقی بود که با فاصلهای گاه میلیمتری به هدف مینشست. بعضی کارشناسان معتقد بودند که پلاتینی این دقت را مدیون تنبلی خود بود. به باور آنان چون پلاتینی قدرت بدنی زیادی نداشت و اهل دوندگی نبود، ناچار بود این کمبود را با دقت خود جبران کند.
پلاتینی میدانست که اگر توپی را از دست بدهد، ناچار است با دوندگی آن را بازپس گیرد و برای فرار از چنین مسئولیتی، ترجیح میداد از دور و نزدیک، با شوتی دقیق، توپ را به تور دروازهی حریف بدوزد! این سخن شاید کمی مبالغهآمیز بهنظر برسد، ولی در دقت و زیبایی شوتهای پلاتینی خللی وارد نمیکند.
در نبرد با غولها
زمانی که پلاتینی به یوونتوس تورین پیوست، لیگ برتر ایتالیا بهترین لیگ دنیا بود و در آن غولهایی چون زیکو و مارادونا توپ میزدند و پلاتینی ناچار بود خود را با آنان محک بزند.
با این همه، پلاتینی دوبار با یوونتوس قهرمان ایتالیا شد و سه بار پی در پی بهترین بازیکن اروپا. این افتخاری است که حتا کرویف و فانباستن نیز به آن دست نیافتند. زیرا گر چه آنان نیز هر یک سه بار توپ طلایی اروپا را ربودند، ولی نه بطور پیدر پی.
بزرگترین سرخوردگیهای پلاتینی در فوتبال، به مسابقات جام جهانی سال ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ بازمیگردد. در هر دو دوره، فرانسه به رهبری پلاتینی به مرحلهی نیمهنهایی رسید و هر دو بار در برابر آلمان شکست خورد و از راهیابی به دیدار نهایی بازماند.
بهویژه در سال ۱۹۸۶ همهچیز برای قهرمانی فرانسه آماده بود و این تیم میخواست نه تنها شکست چهار سال قبل را در برابر آلمان جبران کند، بلکه همزمان این تیم را تحقیر کند. ولی در پایان باز این آلمانیها بودند که دستان خود را به عنوان برنده بالا بردند.
تیم فرانسه در آن بازیها سوم شد و پلاتینی پس از بازگشت از آن مسابقات دیگر برای بازی فوتبال شادابی نداشت. جسم او دیگر قدرت پیاده کردن آنچیزی را در میدان نداشت که ذهن خلاق او میپروراند. او یک سال پس از آن، در سن ۳۲ سالگی کفشها را به دیوار آویخت.
پلاتینی در برابر این پرسش که الگوی او در فوتبال چه کسی بوده گفته است: «پله و جیانی ریورا از من خیلی دور بودند و من دربارهی آنان بیشتر خوانده بودم تا اینکه آنان را دیده باشم. ولی کرویف از نظر زمانی به من نزدیکتر و الگوی من بود. کرویف به نظر من یک بازیساز واقعی بود. پله اسطورهی فوتبال و غیرقابل مقایسه است ولی یک ردیف پایینتر از او، بازیکنانی چون کرویف، مارادونا، نتزر و دیاستفانو قرار میگیرند.»
پلاتینی در برابر این پرسش که آیا هرگز تلاش کرده از بازی الگوی خود کرویف تقلید کند، پاسخ داده بود: «نه، من از نظر فیزیکی توانایی تقلید از کرویف را نداشتم. سعی میکردم بیشتر شبیه نتزر باشم. ولی من بر خلاف نتزر، رانشی دائمی به سوی دروازهی حریف داشتم.»
شاید جیانی آنیلی، صاحب باشگاه یوونتوس تورین، زیباترین تعریف را در ستایش از میشل پلاتینی ارائه داده باشد. او گفته بود: «میشل پلاتینی آمیزهای نبوغآسا از یک رقصندهی باله روسی و یک ماتادور اسپانیایی است.»