استعفای داماد روحانی؛ پایان انتصابات فامیلی؟
۱۳۹۷ آذر ۲۶, دوشنبهروز دوشنبه ۲۶ آذر (۱۷ دسامبر) خبر استعفای کامبیز مهدیزاده، داماد حسن روحانی از سمت معاون وزیر و رئیس سازمان زمینشناسی منتشر شد. او عطای این پست را قبل از آنکه شروع به کار کند، به لقایش بخشید. با جنجالی که بر سر این انتصاب به راه افتاد، پذیرش و ادامه کار چندان هم آسان به نظر نمیرسید.
در رسانههای ایران و شبکههای اجتماعی به این انتصاب به شدت واکنش نشان داده شد. بخشهایی از مردم به هر قدم حکومت بدبیناند. از نظر آنها چهار دهه فساد و حکومتی که اهرمهای قدرت و ثروت را به دست آقازادهها، دامادها، برادر و برادرزاده و خواهرزادهها داده، جای زیادی برای اعتماد عمومی نگذاشته است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
آیا فردی که به معاونت وزیر و ریاست سازمان زمین شناسی منتصب شده بود، شایسته این پست بوده یا فاکتور عمده انتصاب او رابطه فامیلیاش با رئیس جمهوری بود؟
وزیر صنعت و معدن در پاسخ این پرسش میگوید انتصاب داماد رئیس جمهوری به سمت معاونت وزیر اصلا ربطی به رابطه فامیلی او ندارد. او یک " نیروی جوان و نخبه است" و تجربه و دانش او برای این سمت کافی بوده است.
صدای انتقاد اما تنها از مخالفان حکومت بلند نشد. مانند همیشه جناحهای مختلف در داخل جمهوری اسلامی زمینه خوبی برای درگیری با یکدیگر یافتند. گذشته از حملات رسانههای نزدیک به جناح تندرو و مخالف دولت، این گونه انتصابها حتی به مذاق طرفداران دولت هم خوش نیامد.
مسیح مهاجری، روحانی و روزنامهنگار نزدیک به طیف "اعتدال" در روزنامه جمهوری اسلامی از "قحط الرجال" و انتصابات فامیلی انتقاد کرد. او نوشت: «مردم در حیرتند که چگونه وزرای جدیدالورود به کابینه در انتصابهای فامیلی از همدیگر سبقت میگیرند! یکی به بهانه جوانگرایی، فرزند آن دیگری را مشاور خود میکند، یکی دیگر به داماد رئیسجمهور حکم معاونت میدهد و سومی داماد یکی دیگر از مقامات را به منصب میرساند. این بیماری چنان مسری شده که بعضی از مسئولین دیگر هم – لابد برای تامین آینده شغلی خود – حتی به داماد بعضی از افراد شاخص جناح مقابل خود حکم میدهند! این یک خطر برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است که در شرایط دشوار وجود خیل بیکاران در جامعه، انتصابات فامیلی در میان وزرا و مسئولین و مدیران ارشد کشور رواج یافته و حضرات به همدیگر نان قرض میدهند و شایسته سالاری را به راحتی قربانی اهداف و امیال شخصی خود میکنند.»
این اولین بار نیست که حسن روحانی به خاطر بستگانش مورد حمله قرار میگیرد. تهاجم جناح تندرو از همان زمان که او حسین فریدون، برادر خود را به عنوان دستیار ویژه رئیسجمهوری منصوب کرد، علیه او و برادرش شروع شد و دست آخر نیز حسین فریدون به اتهامات مالی، از جمله ماجرای "فیشهای حقوقی" برای مدتی بازداشت شد. بسیاری این را ناشی از جنگ قدرت میان دولت و مخالفانش که دست بالا را در حکومت اسلامی دارند، دانستند.
جمهوری "فک و فامیل"
خبرگزاری ایلنا روز دوشنبه ۲۶ آذر (۱۷ دسامبر) سخنان مسعود پزشکیان، نایب رئیس مجلس را در رابطه با " عدم شایستگی محوری در ساختار اداری کشور" منتشر کرد و از قول آقای پزشکیان نوشت: «متاسفانه یک آدمی که هیچ سابقهای نداشته را به عنوان مدیرکل منصوب میکنیم و این شامل یک اداره خاص یا یک جناح خاص هم نیست. یک سری قوانین هم نوشتهایم و خودمان هم این قوانین را اجرا نمیکنیم. یکی از مشکلات ما همین ساختارهای اداری است که افراد بر اساس شایستگیها و سابقهها بالا نمیآیند.»
اما خود او مجبور شد به اتهامات مطرح شده در باره چند و چون بورسیه گرفتن پسرش پاسخ دهد و بگوید: «پسر من هم که اتهام به او زده شد و بعد رفع اتهام شد اگر حقی نداشت باید کنار زده میشد. من در اسم نوشتن و رفتن او هیچ دخالتی نداشتم و اگر هر کسی هر توصیهای از من برای پسرم شنیده است بیاید و اعلام کند. پسرم طبق روال برای بورسیه رفت و عدهای تهمت زدند و بعد شفاف شد که اینطور نیست. هرکس تخلف کند باید با او برخورد شود.»
همزمان احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران و از چهرههای به شدت تندرو مجبور شد به انتقادها در فضای مجازی نسبت به انتصاب دامادش حسین میرخلیلی، به عنوان رییس حوزه ریاست در سازمان برنامه و بودجه پاسخ دهد. خبرگزاری تسنیم از قول او نوشت که وی با انتشار یک بیانیه تاکید کرد که "این انتصاب ربطی به او ندارد".
او در این بیانیه نوشته است: «هیچگاه برای هیچ یک از دامادهایم سفارشی برای کاری نداشته و ندارم چون رانتخواری را منکر میدانم. و در رابطه با مسئولیت آقای میرخلیلی نه در این مسئولیت و نه در مسئولیت قبلی هم بنده نه تلفنی، نه پیامکی، نه کتبی هیچ سفارشی نداشتهام. میتوانید از آقای محمدی (رئیس محترم سازمان اوقاف و امور خیریه) و آقای دکتر نوبخت بپرسید.»
"داماد"های پرنفوذ جمهوری اسلامی
دست کم از نگاه منتقدان، تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ دامادهای پرنفوذ و "ژنهای خوب" است، تاریخ درآمدهای میلیاردی و اختلاس. در نبود آزادی رسانهای، نبود احزاب مستقل و کنترل و بازرسی نهادهای مسئول و سالم، هر میزان دزدی تا به حال ممکن شده است. از دکل نفت تا خرید و فروش میلیاردی ارز و سکه. تاریخ این جمهوری تاریخ مسئولینی است که چهار دهه است دست از شعار "مرگ بر آمریکا" برنمیدارند و همزمان فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به آمریکا میفرستند.
فرزندان بسیاری از مسئولان حکومتی اکنون در آمریکا، کانادا و اروپا تحصیل میکنند. شمار این دانشجویان به قدری زیاد شده است که برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، اعلام کرد که این وزارتخانه موضوع اخراج فرزندان مقامات جمهوری اسلامی از این کشور را بررسی میکند.
در تیرماه سال گذشته اصطلاح "ژن خوب" بر سر زبانها افتاد. این واژه پس از کلیپی از حمیدرضا عارف پسر محمدرضا عارف، از معروفترین چهرههای اصلاح طلب، وارد ادبیات سیاسی ایران شد، زمانی که فعالیتهای اقتصادی او از جمله در پروژه ایرانسل، یکی از بزرگترین پروژههای "خصوصی" در ایران، در رسانهها مطرح شد. حمیدرضا عارف یکی از علل موفقیت اقتصادی خود را داشتن "ژن خوب" دانست.
تابستان امسال کمپین "فرزندت کجاست؟" در شبکههای اجتماعی راه افتاد. هشتگی در اعتراض به سهم ویژه فرزندان مسئولان دولت و حکومت از امکانات تحصیلی و شغلی در ایران. این هشتگ به سرعت در افکار عمومی جلب توجه کرد و برخی مسئولان و مدیران ارشد کشوری نیز خود را موظف دیدند تا در باره وضعیت زندگی فرزندان خود به مردم توضیح دهند.
این کمپین گسترش یافت، اما نه به وسعت سیطره فرزندان حکومت. حکومتی که به گفته منتقدان ازدواجهای خانوادگی در آن هزارتویی از مناسبات و روابط خونی ساخته است. این روابط خونی پشتوانهای میلیاردی دارد. اگر هم چند نفری در این جنگ قدرت نهایتا به زندان بیفتند یا حتی اعدام شوند، بسیاری بر این باورند که چاقو دسته خود را نمیبرد.