استعدادهای جوان سینمای آلمان در برلیناله
۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبهاستعدادهای جوان سینمای آلمان امسال هم با ۶ فیلم سینمایی، ۳ مستند و ۲ فیلم نیمه بلند در بخش "چشماندازهای سینمای آلمان" حضور دارند. این آثار اغلب گلچینی از "کارهای آخر" فارغالتحصیلان مدارس متعدد فیلم و سینما در سراسر این کشورند و در همین چارچوب ساخته شدهاند.
برخی از آثار ("سیلوی"، "مرگ"، "ایستگاه آخر") با سرمایهی شخصی و کمکهای مالی نهادهای غیردولتی به ثمر رسیدهاند. عشق، شکست، اندوه جدایی، تردید در پذیرش مسئولیت در آغاز یک زندگی مشترک، سایهی سنگین گذشتهای پرماجرا و رویارویی با فاجعههای طبیعی، از جمله دستمایههایی هستند که کنجکاوی و علاقهی نسل جوان سینماگر آلمان را برای برگرداندن آنها به تصاویر متحرک برانگیختهاند.
رابطهی عشقی سهسویه و جدایی
اشتفان لاکانت که از مدرسهی سینمایی بادن ـ بادن فارغالتحصیل شده، در فیلم "سقوط آزاد"، داستان رابطهی عشقی سهسویهای را به تصویر میکشد که در آن دو مرد و یک زن نقش بازی میکنند و عشق به همجنس هم مطرح میشود: در حالی که مارک و بتینا در یک زندگی مشترک سرشار از شادی و خوشبختی در انتظار تولد نخستین فرزند خود هستند، مارک عاشق همکار مرد خود، کای میشود و دنیای با صفای این خانوادهی کوچک بر هم میریزد.
زندگی منزوی و خالی از خوشی دکتر بورز در فیلم "مرگ ـ روزی طولانی، فریادی کوتاه" هم هنگامی که پسرش پس از سالها ناگهان به زندگی او وارد میشود، بر هم میخورد: پاتریک، قهرمان داستان در این فیلم که ساختهی کارگردان جوان آلمانی، سون هالفارست، پس از خودکشی مادر خود در صدد یافتن پدر برمیآید و میکوشد "به هر قیمتی شده" حقایق را در بارهی رابطهی میان او و مادرش دریابد.
"سیلوی"، ساختهی نیکو زومر از جستجوی زنی به همین نام برای یافتن معنی زندگی خبر میدهد. سیلوی در ۴۷ سالگی از همسرش جدا میشود: «من حتی همهی چین و چروکهای تو را میشناسم. کابوس از این بدتر؟» ولی روزهای سرشار از تنهایی پس از جدایی، چیزی جز اندوه شکست در زندگیای نه چندان موفق و حسرت آرزوهای برآورده نشده چیز دیگری برای سیلوی به همراه نمیآورد. از اینرو او بار سفر میبندد و به برلین، پایتخت آلمان میرود تا نیازهای عاطفی خود را با تجربههای ممنوعهی سکسی وعشقهای بیسرانجام در بارها، کلوبهای شبانهو دیسکوهای برلین برآورده کند...
در فیلم "ایستگاه آخر"، از سباستین فریتچ، از کلوبهای شبانه و دیسکو و بار خبری نیست. در این فیلم زمین، پس از فاجعهای طبیعی از نشانههای تمدن بشری و خود انسانها خالی شده است: تنها بازماندهدر این طبیعت فاجعهزده، دختر جوانی ست که در پی یافتن آذوقه و قوت روز برای زندهماندن به یک شکارچی تمام عیار بدل میشود.
سباستین فریتچ به گفتهی خود، به فکر تهیهی این فیلم پس از وقوع فاجعهی اتمی ژاپن افتاده است. آنه فن کلر، بازیگر جوان آلمانی در فیلم فریتچ نقش تنها بازماندهی بشریت را بازی میکند. این کارگردان معتقد است که "ایستگاه آخر"، با وجود عنوان و موضوع یأسبرانگیزش، فیلمی "امیدوارکننده و انسانی" است.
در آرزوی فرزند و از دست دادن آن
دو فیلم مستند "دو مادر" از آنه تسوهرا براشد و فیلم ۶۰ دقیقهای "رهروی دوباره" از آندرآس بولم، تجربهی جدیدی از درهمآمیزی دو ژانر فیلمهای داستانی و غیرداستانیست.
آنه تسوهرا براشد در فیلم خود تلاش دو زن همجنسگرا را برای برآوردن آرزوی مادری خود به تصویر میکشد که با دشواریهای حقوقی و اداری بسیاری همراه است؛ مشکل بیش از هر چیز، رعایت خواست مردانی است که اسپرم خود را در اختیار بانک اسپرم میگذارند، به شرط آن که در اختیار زوجهای همجنسگرا قرار نگیرد...
آندرآس بولم، در فیلم "رهروی دوباره"، داستان آدا و فولکر، یک زوج هیپیمسلک را بازگو میکند که در گوشهی جنگلی سرسبز در کلبهای دورافتاده زندگی پر صلح و صفایی را دنبال میکنند. تنها سایهای که این دنیای شفاف و روشن در آغوش طبیعت را تیره و تار میسازد، سوگ از دست رفتن تنها پسر این زوج، تام است. روزی که فابیان، پسری رهگمکرده همسن تام، از کنار کلبهی این هیپیهای داغدیده میگذرد، روز تولد دوبارهی آنهاست. ولی این جشن پرشور حسی دیری نمیپاید؛ آدا و فولکر به زودی در مییابند که حضور فابیان، بیرابطه با مرگ تام نیست.
سه مستند متفاوت
در بخش فیلمهای مستند "چشماندازهای سینمای آلمان"، تفاوت موضوعی و تکنیکی سه فیلم برگزیدهشده، بیش از وجوه مشترک آنها به چشم میخورد.
سباستیان متس با فیلم "دگردیسیها" (Metamorphosen) به منطقهی آلوده به رادیواکتیو مایاک میپردازد. این نخستین فاجعهی هستهای که حتی عظیمتر از چرنوبیل بود، در منطقه اورال جنوبی در اتحاد جماهیر شوروی در ۲۹ سپتامبر ۱۹۵۷ بهوقوع پیوست. مسکو، مدتها این حادثهی فاجعهبار را پنهان نگاه داشت. در فیلم سباستیان متس، جانبدربردگان این واقعه خواستار پرداخت خسارت از دولت روسیه هستند.
کارولین گنرایث در فیلم "کسانی که با شکم میرقصند" به دورهی پیری و "اسلحهی معجزهآسای" رقص شکم میپردازد. ساندرا کائودلکا، در فیلم خود با عنوان "تکرو"، زندگی پیشین ورزشکاران جمهوری دموکراتیک آلمان را به تصویر میکشد.
این سینماگر که خود در آلمان شرقی به عنوان ورزشکار برجسته مدالهای بسیاری را بهدست آورده، در این فیلم انگیزههای گوناگون ورزشکارانی را که برای دریافت جوایز بینالمللی، مرزهای تواناییهای جسمی و روانی خود را پشتسر گذاشتهاند، بازگو میکند.
فیلم مستند "در میان انسانها"، ساختهی کریستیان روست و کلاوس اشترگل نیز برای نمایش در بخش "ویژهی برلیناله" برگزیده شده است. این فیلم، آزمایشهای شکنجهواری که پزشکان و کارشناسان برای دستیافتن به داروی ضد بیماری ایدز روی شمپانزه انجام میدهند، دستمایه قرار داده است.
سینمای آلمان در بخش مسابقه
در این دورهی برلیناله، دو فیلم آلمانی و یک فیلم آلمانیزبان اتریشی از سه سینماگر مطرح این کشورها نیز در بخش مسابقه به نمایش در میآید.
"لیلا فوریه"، ساختهی پیا مارایس محصول مشترک آلمان- آفریقای جنوبی- فرانسه و هلند، یکی از این فیلمهاست. "لیلا فوریه"، زن رنگینپوستیست که با پسر کوچک خود در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی به عنوان کارشناس دستگاههای دروغیاب زندگی و کار میکند. پس از یک تصادف اجتنابناپذیر، جان پسر لیلا بهخطر میافتد و او برای حفظ فرزندش به دروغ و حیله و تقلب متوسل میشود.
"لیلا فوریه"، سومین فیلم کارگردان آلمانی آفریقای جنوبی تبار است که همهی عوامل یک تریلر سیاسی پرکشش را بکار میگیرد تا داستان این مادر و پسر را در سرزمینی که روابط تبعیضنژادی هنوز بر آن حاکم است، بازگو کند.
"طلا"، ساختهی توماس ارسلان فیلمساز آلمانی ترکتبار، با بازی نینا هوس از جمله فیلمهای راهیافته به بخش رقابتی برلیناله است. ارسلان در این فیلم به زندگی پر فراز و نشیب آلمانیهای مهاجری که در سال ۱۸۹۸ با آخرین هست و نیست خود به کانادا مهاجرت کردند، میپردازد.
در آخرین ایستگاه این سفر پرماجرا، ۷ زن و مرد، از جمله شخصیت اصلی فیلم، امیلی عازم داوسون، جایی که گویا معادن طلا یافت شده، میشوند تا از آن سهمی بهدست آورند. ویلهلم لازر، راهنمایی گروه را به عهده میگیرد و این جویندگان سفری دور و دراز را با اسب در کوه و کمر آغاز میکنند، بدون آن که بدانند در طول این راه ۲۵۰۰ کیلومتری صعبالعبور تنها سرما، گرسنگی، ناامنی، عدم امنیت و درگیریهای خونین با یکدیگر در انتظار آنهاست. امیلی، تنها کسیست که اندکی با این دشواریها آشناست، ولی او حاضر است به هر خطری تن دهد، جز بازگشت به زندگی گذشته.
اولریش زیدِل، کارگردان جنجالی سینمای اتریش نیز با سومین بخش از سهگانهی خود در رقابت برای دریافت خرس طلایی در این دورهی برلیناله شرکت میکند. دو قسمت نخست این سهگانه با عنوانهای "بهشت: عشق" و "عشق: ایمان"، به ترتیب در جشنوارههای کن و ونیز به نمایش درآمده است و حالا نوبت "بهشت: امید" است که در برلین نشان داده میشود.
این بار قهرمان فیلم زیدل، دختر فربهی ۱۳ سالهای به نام ملانی است که مادرش او را به یک "کمپ لاغری" میفرستد تا "سلامت خود را دوباره باز یابد" و خود عازم کنیا میشود. ملانی در این کمپ که با قوانین آهنین اداره میشود، دل به پزشک ۴۰ سالهی کمپ میبندد و حاضر است برای خوشایند او به هرکاری دست بزند.
شصت وسومین دورهی جشنوارهی فیلم برلین، از روز ۷ تا ۱۷ فوریه در پایتخت آلمان برگزار میشود.