روایت تصویری فرار با پای پیاده از افغانستان به اروپا
هر سال هزاران مهاجر از کشورهای مختلف تلاش میکنند خود را به اروپا برسانند. برخی از آنان مسیرهای دشوار و خطرناکی را پیاده میپیمایند. حمید سلجوقی، مهاجر افغان، چنین مسیری را پشت سر گذاشته و از مسافرت خود عکس گرفته است.
حمید سلجوقی سفرش را از مناطق جنوبی افغانستان که میدان اصلی نبرد با طالبان است، به سمت اروپا شروع کرد. او پس از دشواریهای زیاد و گذشتن از ترکیه و یونان، سه شب و سه روز در میان برف و یخبندان کوههای بلغارستان پیادهروی کرد. پیادهروی طولانیمدت در شرایط دشوار باعث عفونت هر دو پای این پناهجوی افغان شده است.
مخفیگاه پناهجویان در انبار یک کورهپزخانه متروک بین مرز مجارستان و صبرستان. پلیس هر چند ساعت یک بار برای سرکشی به این محل میآمد و از تازهواردان پول و موبایلشان را میگرفت.
حمید سلجوقی: پس از شش ساعت پیادهروی، در یکی از روستاهای یونان که هممرز با مقدونیه است به طرف جنگلی در حرکت بودیم. در شب باید از مرز میگذشتیم و وارد خاک مقدونیه میشدیم. این کودک تقریبا تمام مسیر را در سرمای شدید همپای دیگر مهاجران پیمود.
مسافران مجردی که همراه با خانوادهها بودند، کوشش میکردند به کودکان خسته و از پا افتاده کمک کنند. باید ساعتها در مسیر خط آهنی که از یونان به مقدونیه منتهی میشود، راه میرفتیم.
نزدیکترین مخفیگاه پناهجویان به نقطه مرزی مقدونیه؛ پس از یک استراحت پنج دقیقهای و پیوستن سایر همراهان، گروه ما مجبور بود سه روز مداوم در مسیر خط قطار در حرکت باشد. انسانهای زیادی در این مسیر زیر قطار رفته و جان خود را از دست دادهاند.
اینجا گروه ما در حال آمادهشدن برای گذشتن از مرز یونان به خاک مقدونیه است. پلیس اکثر اعضای گروه را بیشتر از پنج مرتبه در خاک مقدونیه و حتی پایتخت مقدونیه بازداشت کرده و پس از ضرب و شتم شدید به خاک یونان برگردانده است.
دامنههای کوه در مقدونیه به سمت صربستان؛ پس از ۷۲ ساعت از مخفیگاه قاچاقبران بیرون آورده شدیم و پیش از تاریکی هوا باید به درهای منتهی به خاک صربستان برسیم.
در یک کیلومتری مرز صربستان راهبلد (راهنما) آخرین دستورهای لازم را میدهد. اعضای گروه باید تا زمانی که هماهنگکننده به قاچاقبر زنگ میزد، منتظر میماندند.
اخراج پناهجویان توسط پلیس مرزی و نیروهای ارتش مقدونیه؛ شبها و روزهای سختی را برای رسیدن به پایتخت مقدونیه پیاده رفتیم، ولی در کمتر از چهار ساعت دوباره توسط پلیس مقدونیه به نقطه مرزی یونان منتقل شدیم. مأموران در مواردی زنان را هم کتک میزدند. پلیس برخورد خشن و بیرحمانهای داشت.
این زن در مجموع ۴۵ روز در سه مرحله تلاش کرد در این منطقه از مرز عبور کند. زندگی در جنگل و در محیطی ناامن برای خانوادهها آسان نیست. قاچاقبران انسان به افراد پولدار توجه بیشتری دارند و معمولا از آنان مراقبت میکنند. البته در برخی موارد هم پول خود مایه دردسر مهاجر است.
پس از سه ساعت پیادهروی در هوای سرد کوهستانی، قاچاقبر بالاخره اجازه استراحت داد. حداقل باید سه ساعت دیگر برای رسیدن به مرز صربستان پیاده روی کنیم.
اینجا خوابگاه "پنج ستاره" من بود. در آن شرایط و برای دوری از گزند باران، مناسبترین موقعیت ممکن زیر این پل بود که از روی آن هر چند ساعت یک قطار میگذشت. گاه برای تصرف چنین پناهگاههایی میان پناهجویان زد و خورد اتفاق میافتد.
یکی از مخفیگاههای پناهجویان در خاک مقدونیه؛ پناهجویانی که با قاچاقچی طرح دوستی ریخته بودند یا پول بیشتری داده بودند، خوشبختتر بودند. آنان میتوانستند از غذای گرم و امکانات قاچاقچی استفاده کنند. تخم مرغ برای پناهجویان غذایی فوقالعاده بود.
قطاری که مسیر یونان به مقدونیه را طی میکند. پناهنجویان جوان در کمین بودند تا در فرصت مناسب خود را به کنارهای قطار آویزان کنند. این کار بسیار خطرناک است و میتواند به قیمت جان آنها تمام شود. اکثر این افراد موفق نمیشدند و تلاششان در مواردی به زخمی شدن آنان منجر میشد.
مردی که با لباس آبی در وسط تصویر دیده میشود، از خادمان یک کلیسا در صربستان بود. او پس از اینکه مقداری غذا و چند جفت کفش به پناهجویان داد، ضمن دلداری دادن به ما، خواست تا رقص سنتی افغانستان را اجرا کنیم. او از رقصمان هم فیلمبرداری کرد.
پرستار زنی که گفته میشد عضو سازمان "پزشکان بدون مرز" است در حال مداوای مردی است که ساعتها پیادهروی در برف و یخ پاهایش را منجمد و عفونی کرده بود. این پرستار برای پانسمان زخم نیاز به نور داشت. یکی از پناهجویان با نور موبایلش به او کمک کرد.