زاون قوکاسیان: دوست ندارم حقیقتهای تلخ را بپذیرم
۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبهفعالیتهای سینمایی در ایران، همچون دیگر فعالیتهای فرهنگی، پس از انقلاب اسلامی دچار رکود و سرگردانی عمیقی شد؛ سرگردانی میان چیزی که بود و چیزی که قدرتمداران جدید میخواستند باشد. فعالیتهای سینمایی با مشکلات دیگری نیز روبرو بود. مدیران حکومت جدید، یا درک خاصی از هنر و فرهنگ مطلوب و ممکن نداشتند، یا نظرهایشان با یکدیگر بسیار متفاوت و بعضا متناقض بود. از سوی دیگر رویگردانی گروههای مذهبی از سینما در دوران شاه، جایی برای آنان در این عرصه باز نکرده بود تا فیلمهای مورد پسند خود را بسازند.
اکنون سی سال از آن دوران میگذرد و نسل تازهای به کار فیلمسازی رویآورده که در جمهوری اسلامی پرورش یافته است. در این سی سال بر سینمای ایران چه گذشته و آیا جمهوری اسلامی توانسته فیلمسازان را به ساختن فیلمهای مورد نظرش هدایت یا وادار کند؟ در این باره نظر زاون قوکاسیان، منتقد و صاحب تالیفهای فراوان در زمینهی سینما را جویا شدهایم.
در سالهای نخست جمهوری اسلامی فعالیتهای سینمایی تقریبا متوقف شده بود. دو سال پس از پیروزی انقلاب، سیاستهایی برای اسلامی کردن فعالیتهای فرهنگی تدوین شد که پیش از آنکه تغییری در محتوا را باعث شود توقف فعالیتهای فرهنگی را در پی داشت.
این وضعیت که نمیتوانست به سادگی ادامه پیدا کند، چند سال بعد با تغییراتی که در بین مدیران سینمایی به وجود آمد اندکی دگرگون شد. قوکاسیان میگوید: «مثلا وقتی که بعد از انقلاب فعالیتهای سینمایی دوباره آغاز شد، کسانی که از قبل در رشتههای هنری، به ویژه سینما، کارهایی کرده بودند و آشنایی داشتند مثبتترین گروهی بودند که بر سر کار آمدند. اینها ابتدا برنامههای تلویزیونی را شکل داند و بعد بنیاد فارابی را تشکیل دادند که محمد بهشتی رئپس آن بود. تولید فیلم ما در آن سالها به هفت فیلم در سال تنزل کرده بود. این گروه هم تولید را افزایش دادند و هم اینکه بعدا از روی تجربه دریافتند که نمیتوانند صرفا فیلمهای اخلاقی یا فیلمهایی بسازند که از برنامههای فرهنگی آنها نشات میگرفت؛ فیلمهایی که صرفا به مسائل سیاسی بپردازد یا فیلمهای تبلیغاتی یا مذهبی باشد. من فکر میکنم از این جهت بنیاد فارابی تجربههایی داشت که خوب هم جواب دادند. مثلا ورود فیلمهای خارجی را منحصرا به دولت کرد. البته این انحصاری کردن واردات فیلم کار خوبی نبود اما قبل از آن اصلا ورود فیلم خارجی ممنوع شده بود.»
پس از مدتی انحصار دولتی واردات فیلم نیز برداشته شد. اما این قدم مثبت پیامدهای منفی دیگری داشت. بسیاری از تهیهکنندگان با توجه به مشکلات تهیه فیلم در ایران، به این ترتیب به جرگه واردکنندگان فیلم پیوستند.
با این همه از اواسط دههی شصت فیلمهایی بیشتری در داخل تولید شدند که راه شرکت در جشنوارههای خارجی را نیز پیدا کردند: «حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی و تبلیغاتی که برای ایران و در حقیقت برای انقلاب [اسلامی] داشت، البته نه این که فیلمها فیلمهای تبلیغاتی باشند، بلکه به نظرم حضور سینمای جمهوری اسلامی خارج از مرزهای ایران، برای کسانی که در مورد فرهنگ و سینما در ایران تصمیم میگرفتند تجربه بسیار خوبی بود. و همان زمان بود که سیر موفقیت فیلمهای ایرانی در خارج از کشور آغاز شد. میتوان گفت که سردمدار این فیلمها، "ناخدا حور شید" ساختهی آقای ناصر تقوایی بود. دو سه سال قبل از آن آقای پرویز صیاد فیلمی به نام "فرستاده" ساخته بود که در همان جشنواره لوکارنو برنده جایزه شد. و این یک زنگ خطری برای سینمای جمهوری اسلامی بود.»
نگرانی از حضور فیلمهای فیلمسازان معترض و مخالف حکومت در جشنوارههای بینالمللی، سیاستگذاران فرهنگی را به تکاپو انداخت. «بعدا همان جشنواره لوکارنو پذیرای چندین فیلم خوب ایرانی شد. بعد از فیلم تقوایی فیلمی از فروزش در آنجا نمایش داده شد. بعد فیلم "آبادانیها"ی آقای کیانوش عیاری در آنجا برنده جایزه شد که البته در اکران تهران ناموفق بود. به هر حال ما هر سال در جشنواره لوکارنو حضور داشتیم. به یاد دارم که سال ۱۹۹۴ یا ۹۵ برای اولین بار برنامهای با حضور کارگردانان زن سینمای ایران در لوکارنو برگزار شد و فیلمهای رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده و تهمینه میلانی در آنجا به نمایش درآمد. یعنی لوکارنو مرکز مهمی برای عرضه و موفقیت فیلمهای ایرانی شده بود. فیلم "سلام سینما"ی آقای محسن مخملباف هم در لوکارنو به نمایش درآمد. اصولا جشنواره لوکارنو یکی از بسترهایی بود که سینمای ایران در آنجا بیشتر مطرح میشد و بعد هم به جشنوارههای دیگر میرفت. البته محور اصلی موفقیت فیلمها در خارج بیشتر به جشنوارهها محدود میشد. بنیاد فارابی هم برنامههای خاصی در این زمینه داشت و فیلمهایی ساخته میشد که جهت آنها بیشتر به سوی بینندگان جشنوارهای بود و در اکرانهای عمومی کمتر موفق میشد».
همزمان با حضور سینمای ایران در جشنوارههای خارجی فعالیتهای سینمایی در داخل با افت و خیزهای فراوانی همراه بود. قوکاسیان در این باره توضیح میدهد: «در داخل [فعالیتهای سینمایی] نوسانات مختلفی داشت. مثلا اواخر دههی هفتاد، قبل از آمدن آقای محمد خاتمی، یک جریان منفیای در سینما اتفاق افتاد که مثلا سبب شد کار گردن خانم فاطمه معتمدآریا ممنوع بشود، یا یکی از فیلمهای عیاری از سینماها برداشته شود. در حقیقت ضربههای بسیار بدی به سینما زده شد. پس از روی کار آمدن آقای خاتمی شرایط خیلی بهتر شد و ساخت فیلمهایی که انتقاد از دولت یا انتقاد از شرایط سیاسی اجتماعی در آنها موج میزد شروع شد. یا مثلا مسائل مربوط به روابط خانوادگی در فیلمهای پررنگتر شد. بعدها وقتی میخواستند در مورد آقای خاتمی تبلیغات منفی بکنند از فیلمهای پسر دختری صحبت میکردند. فیلمهایی هم که در مورد مشکلات اجتماعی ساخته میشد به وفور دیده میشد که البته نمایش آنها در ایران همچنان، مانند کارهای آقای جعفر پناهی، با مشکل روبرو میشد.»
این وضعیت در دههی هفتاد اندکی بهبود یافت. در همین سالها قوکاسیان کتابی در مورد زندگی و کار فاطمه معتمد آریا به عنوان «نقش ابی سیمین» تالیف کرد که سال ۱۳۸۳ منتشر شد. اما به موازات گشایش و تسهیلاتی که در مواردی چون تصویب فیلمنامهها به وجود آمد بسیاری از فیلمسازان نسل انقلاب مانند محسن مخلمباف، جعفر پناهی و بهمن قبادی با مشکلات زیادی روبرو شدند.
آیا با گذشت سی سال، سیاستگذاران فرهنگی جمهوری اسلامی توانستهاند سینما را به جهتی سوق دهند که فیلمهای مورد نظر و مورد پسند آنها را بسازد؟ و آیا میتوان از چیزی به عنوان سینمای جمهوری اسلامی سخن گفت که ویژگیهای مشخص و قابل تشخیصی داشته باشد؟
«به صورت مطلق نه! و مثلا تاکیدی که سینمای بعد از انقلاب روی سینمای معناگرا داشت مورد توجه مردم قرار نگرفت. یکی دو تا فیلم از این نوع، مانند "نار و نی" بودند که توانستند موفق بشوند. اما حتا سازندهی آن، سعید ابراهیمیفر، هم دیگر نتوانست موفقیت آن فیلم را تجدید کند. که نتیجهاش در حال حاضر همین فیلمهایی میشود که روی پرده سینماهاست؛ "نار و نی" کجا و مثلا "دو دلداده" کجا؟ یعنی آن سینما در یکی دو فیلم متوقف شد. بر خلاف نمونههایی مثل سینمای آرژانتین مثلا، که شما یک وجه اشتراکی در فضاسازیها و استفاده از سمبلها و ذات فرهنگ آرژانتینی را در فیلمهای آنها میتوانید ببینید در سینمای ایران این طور نیست. مثلا "خانهی دوست کجاست" آقای کیارستمی یک جور است و سمبلها توی فیلمهای آقای بهرام بیضایی جور دیگری است. با این که هر دو ایرانی هستند.»
پرسش دیگر این است که فیلمهای مورد تایید جمهوری اسلامی تا چه حد توانسته مورد پسند مردم نیز باشد؟
«بخشی از فیلمها هستند که هم حمایت دولتی را دارند و هم به دلیل انتخاب خوب موضوع و ساخت خوبشان با استقبال مردم نیز روبرو هستند. یعنی گاهی تمایل مردم با اهدافی که دولت از ساخته شدن بعضی از فیلمها داشته مشترک بوده و فیلمها توانسته اند از هر دو جنبه موفق باشد. اما در بعضی از موارد هم اینطور نیست. مثلا زمانی که "آژانس شیشهای" ساخته میشود یکی از مسائل دولت وقت این بود که مسئله اصلاحات و انتقاد از خود را پررنگتر کند. این مسئله سبب ساز ساختن این فیلم شد و آقای حاتمیکیا هم توان لازم را برای ساختن یک فیلم خوب داراست در نتیجه این اتفاق میافتد، آن فیلم ساخته میشود و مردم هم استقبال میکنند.»
آیا با توجه به تجربههای سی سال گذشته میتوان چشمانداز سینمای ایران در آینده را ترسیم کرد؟ قوکاسیان با خوشبینی میگوید: «والله با فیلمهایی که امسال در جشنواره فجر دیدهام، اگر برای کارگردانانی که حاصل کارشان میتواند موفقیت سینمای ایران را از نظر فرهنگی و سطح کار هنری تضمین کندِ یک مقدار شرایط را آماده و در حقیقت شوقانگیز کنند من نگاه مثبتی دارم. اصولا من همیشه سعی میکنم نگاهی که دارم با آرزوهایم یک جور باشد و دوست ندارم حقیقتهای تلخ را بپذیرم. ولی در دو سه سال گذشته فیلم خوب کمتر ساخته شد. اما در جشنواره فجر امسال چند فیلم متفاوت دیدم. اگر بتوانیم از بین چهل پنجاه فیلمی که هر سال ساخته میشود لااقل ده فیلم متفاوت و خوب داشته باشیم، من فکر میکنم این برای سینمای ایران یک موفقیت خواهد بود. امسال این تنوع را در نگاهها و ساختارها میبینم. اگر [دولت] بتواند این را تحمل کند چشمانداز میتواند مثبتتر از دو سه سال گذشته باشد.»
سینمای جمهوری اسلامی با گذشت سی سال همچنان در بسیاری از موارد تکلیفاش با سلیقههای مختلف و مراکز متعدد تصمیمگیری ناروشن است. تجربه حذف برخی از فیلمها در جشنواره بیست و هفتم فجر و عدم اکران عمومی بعضی دیگر از فیلمها که مجوز نمایش داشتهاند نشان میدهد هنوز سیاست واحد و شفافی برای فعالیتهای سینمایی وجود ندارد که مورد توافق همهی تصمیمگیرندگان باشد. از این گذشته به فرض تدوین چنین سیاستهایی مشخص نیست فیلمسازان تا کجا به اجرای آن پایبند باشند، و در این صورت حاصل کارشان چه کیفیتی خواهد داشت.
گفتوگو با زاون قوکاسیان را از طریق لینک پایین صفحه بشنوید