زنان نویسنده در کشورهای اسلامی: "شورشیان بیصدا"
۱۳۸۶ مرداد ۱۹, جمعه
"وقتی که همه راهها مسدود شده باشند، هر روزنه کوچکی به معنای آزادی است." این گفته آذر نفیسی است، استاد ۵۱ ساله زبان و ادبیات فارسی که به خاطر امتناع از سر کردن چادر در کلاس درس، مجبوربه ترک صندلی استادی خود در دانشگاه تهران شد.
آذر نفیسی اولین و میتوان گفت تنها زنی نبوده است که به دلیل زندگی کردن در یک کشور اسلامی مجبور به تن دادن به وضعیتی ناخواسته شده است. وضعیت بسیاری از زنان ایرانی یا عرب نیز همچون اوست. زنانی که هر روز مجبورند تا برای بدست آوردن کمی آزادی با بسیاری از قید و بندهای اجتماعی دست و پنجه نرم کنند.
در کشورهایی همچون ایران یا عربستان که رسانهها در آنها به شدت از طرف حکومت سانسور میشوند و پاسخ به هرگونه اظهار نظر مخالفی ممکن است با مجازات اعدام همراه باشد، ادبیات، دنیایی است که در آن زنان قادر به بازگو کردن افکارشان و به بحث نشستن درباره آنها هستند.
روی آوردن روزافزون زنان در ایران و عربستان به ادبیات و وبلاگ، دستمایه چاپ گزارشی با نام "شورشیان بیصدا" به قلم کریس توماس، گزارشگر شبکه اول تلویزیون آلمان است.
شکستن قفس طلایی
توماس در بخشی از گزارش خود به رجاء الصانع، پرداخته است، دختری ۲۵ ساله از عربستان سعودی که در بهار امسال با چاپ کتاب خود به نام "دختران ریاض"، همه نگاهها را متوجه خود ساخت. رجاء در این کتاب زندگی چهار نفر از دوستانش در عربستان را به تصویر کشیده و از آرزوها، رؤیاها و حتا مردانی که آنها دلبستهاشان بودهاند، سخن گفته است.
نوشتن از پچ پچهای دخترانه درباره آرایش یا حتا طالعبینی در کشوری که رانندگی و یا بودن در اتاقی که مردان در آن هستند برای زنان ممنوع است، به منزله تهاجمی انقلابی در جامعه سنتی عرب تلقی شد. رجاء که هم اکنون در آمریکا مشغول تحصیل است، موفق شد، کتابش را برای اولین بار در لبنان منتشر کند. هرچند که او بارها در خیابان از سوی زنان به خاطر این شجاعتش تحسین شده است اما با این وجود تهدیدهایی را نیز از طرف مردان دریافت کرده است. با تمام این احوال رجاء نمیخواهد که یک "انقلابی" یا حتا یک "فمینیست" به شمار رود. او نه محکوم میکند و نه نقد. این دختر ۲۵ ساله عرب، تنها راوی آن چیزی است که میبیند و شاید راز جذابیت کتابش نیز در همین نهفته باشد.
دنیای مجازی اما آزاد
اگر رجاء شانس اتشار کتابش را در لبنان به دست آورد، برای زنان ایرانی این شانس در چهار دیواری وبلاگهایشان دست یافتنی شده است. دستنوشتههایی در دنیای مجازی که برای آنها حکم دریچهای کوچک به سمت آزادی را داشته است.
دنیای اینترنت، دنیایی بدون مرز و آزاد است، جایی که زنان برای اثبات بودنشان و نوشتن درباره آنچه که برایشان مهم است نیازی به گرفتن مجوز ندارند. در این فضای غیر واقعی، بیش از ۶۵۰۰۰ هزار وبلاگ به زبان فارسی وجود دارند که زنان سهم زیادی را در نوشتن آنها به خود اختصاص میدهند. آنها از همه چیز مینویسند، از تجربیات روزمره، احساسات و شعرهایشان گرفته تا دیوید بکهام یا الویس پریسلی.
آغوش امن ادبیات
توماس در ادامه از آذر نفیسی و کتاب او "لولیتا خوانی در تهران" میگوید؛ استاد پیشین ادبیات فارسی دانشگاه تهران که آزادی بیان و اندیشه هنوز هم یکی از دغدغههای ذهنی اوست.
پس از ترک اجباری دانشگاه، نفیسی به همراه عدهای از بهترین دانشجویان دخترش به طور پنهانی حلقه ادبیای را تشکیل دادهاند که در آن هفتهای یکبار گرد هم میآمدهاند و به بررسی آثار نویسندگان غربی، مثل "لولیتا" نوشته ناباکوف، مینشستهاند. شاید از همین روست که نفیسی نام "لولیتا خوانی در تهران" را برای کتاب خود برگزیده است، کتابی درباره این حلقه مخفیانه، آزادی تخیل و پناهگاه امنی که ادبیات به آنها ارزانی داشته است.
زندگی زنان ایرانی و زنان عرب در سایه جامعه به شدت دینی و مردسالارشان شباهتهای فراوانی به یکدیگر دارد. اگر زنان ایرانی برای بدست آوردن حقوق برابر و رفع تبعیضهایی که بر آنان روا میشود، مبارزه میکنند، زنان کشور همسایهاشان نیز برای احیای حقوق انسانی و دموکراسی تلاش میکنند. توماس در گزارشش از کتابی با عنوان "چادر حقیقی، سکوت است" (Der Wahre Schleier ist das Schweigen)، حرف میزند که در آن نویسندههای زن عرب در قالب مقالههایشان سعی در به تصویر کشیدن وضعیت زنان در کشورهای مختلف عربی دارند. ترس از ایجاد رکود ذهنی و منفعل بودن زنان عرب، این نویسندگان را بر آن داشته تا با نوشتههایشان به مبارزه با "انفعال و حاشیهنشینی زنان" بپردازند.
الفبایی از جنس نقاشی
مرجانه ستراپی اما راه دیگری را برای شرح دوران کودکیش در کشوری اسلامی مثل ایران برگزیده است. این نویسنده ۳۷ ساله ایرانی در کتاب خود به نام "پرسپولیس" با نقاشیهای سیاه و سفیدش بخشی از زندگیش را روایت کرده که در ایران، در زمان انقلاب اسلامی و پس از آن جنگ با عراق گذشته است: داستان "مرجی کوچولویی" که روزی آرزو داشته، یک پیامبر زن شود.
پایان این آرزوی کودکانه با اعدام عمویش همراه است.
توماس با "بینظیر" و در عین حال "ناراحت کننده" خواندن این کتاب، از قدرت بیان مؤثری حرف میزند که تصاویر ستراپی داراست، تصاویری که گاه اشک را به چشمان خواننده میآورند و طنزی که خنده و گریه را با هم همراه میسازد. "پرسپولیس" ستراپی در این میان به روی پردههای سینما نیز آمد و در جشنواره کن با استقبال گستردهای روبرو شد.
رجا، آذر یا مرجانه ، نویسندگانی هستند که نه انقلابیند و نه رزمنده. آنها تنها زن هستند، زنانی نویسنده که آزادی را در لابلای سطرهای کتابهایشان به تصویر میکشند.
سخن واسلاو هاول، نویسنده و نخستین رئیس جمهور جمهور چک پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی، پایان دهنده مقاله توماس است. جایی که او میگوید: «آزادی همانند دریاست. شاید یک تک موج قدرت زیادی نداشته باشد اما امواج خروشان مقاومتناپذیرند.»
کیمیا