سومین فستیوال فیلمهای ایرانی در کلن: "پر تنوع"، ضد "کلیشه"
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۸, سهشنبهامسال ۱۴ فیلم در فاصله ۲۶ تا ۲۹ ماه مه در این فستیوال به نمایش گذاشته میشود که چهار تای آنها در شصت و ششمین دوره جشنواره برلین نیز به نمایش درآمده بودند؛ "اژدها وارد میشود" ساخته مانی حقیقی، "لانتوری" به کارگردانی رضا درمیشیان، "والدراما" ساخته عباس امینی و مستند "رویاهای دم صبح" کار مهرداد اسکویی.
امین فرزانفر، از برگزار کنندگان فستیوال فیلمهای ایرانی کلن به دویچهوله میگوید که در شب اول یکی از فیلمهای جشنواره فیلم سبز ایران نشان داده میشود: «بسته به این که کدام فیلم در این جشنواره اول شود. مدیر این فستیوال هم به جشنواره ما دعوت شده و فیلم برنده جایزه را با خودش خواهد آورد. ما هنوز نمیدانیم کدام فیلم برنده میشود.»
در روزهای دوم تا آخر نیز سایر فیلمها به نمایش در میآیند، از جمله "عصبانی نیستم"، بازهم ساخته رضا درمیشیان، "روز مبادا" به کارگردانی فائزه عزیزخوانی، "یک شهروند کاملا معمولی"، ساخته مجید برزگر، "آخرین روزهای زمستان" به کارگردانی مهرداد اسکویی، "احتمال باران اسیدی" ساخته بهتاش صناعیها، "بارکد"، به کارگردانی مصطفی کیایی، "ممیرو" به کارگردانی هادی محقق، "استراحت مطلق"، کار عبدالرضا کاهانی، "بازار از طهران تا تهران" ساخته رضا خانلری و "لاله زاریا" حسین احمدیان.
سازماندهندگان فستیوال فیلمهای ایرانی در کلن میگویند که تلاش کردهاند تازهترینهای فعالیتهای سینمای ایران را معرفی کنند؛ با طیفی گوناگون از فیلمهای هنری تا عامهپسند، از فیلمهایی که سازندهاش جوان بودند یا با تجربه، و از همه مهمتر فیلمهایی که محصول کارگردانان زن است.
گفتوگوی امین فرزانفر با دویچهوله:
آقای فرزانفر از توجه فستیوال فیلمهای ایرانی به نمایش کارهایی که ساخته کارگردانان زن هستند، یا موضوع آنها مسائل زنان است، شروع کنیم، چرا این ویژهگی برایتان مهم است؟
برای ما برگزارکنندگان جشنواره این مهم و در عینحال خوشحال کننده است وقتی میبینیم که در ایران با وجود فرهنگ مردسالار، البته مثل خیلی کشورهای دیگر، با زنان کارگردان قوی سر و کار داریم و یا مثلا با فیلمی مواجه میشویم که کارگردان آن فیلمنامهای را کار کرده که نقش اول آن با زنی است با شخصیتی محکم و قوی. برای فستیوال امسال "روز مبادا" ساخته فائزه عزیزخوانی را انتخاب کردیم که درباره رابطه مادر و دختری است که بسیار پرمشکل و پیچیده است. اتفاقا نقش مادر را هم مادر خود کارگردان بازی کرده است. "استراحت مطلق" ساخته عبدالرضا کاهانی هم درباره مشکلات زنی است که از شوهرش جدا شده است و میخواهد در شهر تهران زندگی مستقلی برای خود دست و پا کند و شریک سابق زندگیاش سعی میکند با هر وسیلهای سد راه او شود، به حیثیت او صدمه بزند و جلوی کار کردن او را بگیرد.
این جشنواره در مقایسه با سایر جشنوارهها، نسبتا کوچک است و شمار محدودی فیلم در آن به نمایش در میآید، در انتخاب فیلمها چه مسائل دیگری را هم در نظر گرفتهاید؟
فستیوال فیلمهای ایرانی در کلن، با خانه سینما همکاری میکند و یکی از معیارهای انتخاب فیلم برای این فستیوال این است که فیلمها یا در ایران نشان داده شده باشند، یا اجازه نمایش آنها در خارج از ایران داده شده باشد. گاهی فیلمهای ساخت ایران در فجر نشان داده میشوند ولی در سینماهای ایران اجازه اکران پیدا نمیکنند و تنها اجازه نمایش در سینماهای خارج از ایران به آنها داده میشود. به عنوان مثال من عصبانی نیستم اجازه نمایش در ایران را ندارد، حداقل هنوز ندارد. فیلم بارکود هم همینطور. البته طبیعی است که یک کارگردان ایرانی که با زحمت زیاد فیلمی را درست کرده، در وهله اول میخواهد که این فیلم در سینماهای ایران هم به نمایش درآید.
فیلمهای ساخت ایران گاه دو نسخه دارند که یکی برای نمایش در ایران است و دیگری برای نمایش در بیرون از ایران. اداره سانسور مثلا تصمیم میگیرد که فلان صحنه در ایران نشان داده نشود، ولی با نمایش آن در جشنوارههای خارجی مشکلی ندارد. به همین خاطر در جشنوارههای خارجی بعضی از فیلمها کمی طولانیترند.
در عین حال همان طور که گفتید، فستیوال ما فستیوال کوچکی است و ما سعی میکنیم هرسال یک فیلم را پیدا کنیم که برای مخاطبی که تصور میکند با سینمای ایران آشناست، غیرمترقبه باشد. مثلا امسال فیلم مانی حقیقی به نام "اژدها وارد میشود" را انتخاب کردیم که تصویرپردازیهای ناب و داستانی واقعا عجیب دارد.
در این فستیوال جایی هم برای فیلمهای "عامه پسند" گذاشتهاید، منظور کدام فیلم است و چرا؟
ما فیلمی از مصطفی کیایی از نسل جدید فیلمسازان ایرانی را برای این جشنواره انتخاب کردیم. این فیلم سعی نکرده که حتما به مردم توصیههای اخلاقی کند و پند و اندرز بدهد. چیزی که تقریبا در بیشتر فیلمهای ایرانی دیده میشود. البته این را هم بگویم که این پند و اندرزهای اخلاقی در برخی از فیلمها خیلی خوب بکار گرفته شده است. مصطفی کیایی سعی کرده در فیلمش بسیاری از واقعیتهای جامعه ایران را نشان دهد. فیلم برشهای خوبی دارد. سریع است و دیالوگهای آن روان و تا حدودی شبیه محصولات هالیوودی است، اما با شخصیتهای خیلی بارز ایرانی. او صحنه خرید و فروش مواد مخدر را به نمایش درآورده و زبان طنز خوبی برای آن بکار برده است. در مجموع میبینیم که فیلمهای عامهپسند ایران هم گامی جلوتر آمدهاند و با زبانی دیگر مسائل اجتماعی را بیان میکنند.
شما در مصاحبه با رسانههای آلمانی گفتهاید که میخواهید با این فستیوال پلی فرهنگی میان ایران و آلمان بزنید فکر میکنید با برگزاری این فستیوال چقدر در ایجاد این ارتباط فرهنگی موفق بودهاید؟
مسائل فرهنگی مهمترین آیینه جامعهاند و فیلمهایی که تصویری رنگارنگ از همه لایههای جامعه را نشان میدهند، بهترین وسیله برای شناساندن فرهنگ یک کشور به دنیاست. به نظر من حتی بهتر از یک مقاله یا یک رمان که مستقیم تصاویر را منتقل میکنند و کنجکاوی مخاطب را برای شناخت بیشتر بر میانگیزند.
ایران در سالهای قبل به خاطر تحریمها منزوی شده بود. اخباری که از ایران میرسید رنگ به شدت سیاسی داشتند و تصویر خیلی کج و معوجی را از واقعیتهای جامعه ایران منعکس میکردند. این برای ما روشن است که وقتی فیلمی را نشان میدهیم، مخاطب آلمانی آن را به عنوان تصویری کلی از جامعه ایران میبیند. برای همین سعی میکنیم همیشه فیلمهایی را انتخاب کنیم که مجموعه آنها نشاندهنده طیفهای مختلف جامعه و انعکاس تنوع در آن باشد. مثلا در یک فیلم سرنوشت تلخ یک زن تنها را نمایش میدهیم و در فیلم دیگری نقش اول متعلق به زنی قوی و فعال و شوخطبع را به نمایش میگذارد. در فیلم دیگری طبیعت زیبای ایران و زندگی در شهری کوچک یا روستا را نشان میدهیم و فیلم بعدی زندگی پرتحرک شهری مانند تهران با همه مشکلاتش، آلودگی هوا و غیره را. تلاش ما این است که یک تصویر یکجانبه و کلیشهای از ایران نشان ندهیم.
ما هربار تهیهکنندگان فیلمها را هم به فستیوال دعوت میکنیم تا به سازنده و مخاطب فضایی برای گفتوگو بدهیم. همینطور فضایی برای دیالوگ میان منتقدین فیلم، هنرپیشهها و علاقهمندان سینما. البته آمدن و نیامدن آنها قبل از هرچیز به گرفتن ویزا بستگی دارد. خوشبختانه ما امسال سعی کردیم با همکاری وزارت امور خارجه کارها را پیش ببریم و با حمایت آنها مشکل ویزا را حل کنیم.
در جایی اشاره کردهاید که سینمای ایران در سالهای اخیر توانسته است از برخی خطوط قرمز عبور کند. آیا به نظر شما در این یکی دو ساله اخیر تفاوت محسوسی رخ داده است؟
سینمای ایران حالا به موضوعهایی میپردازد که تا پنج یا ده سال پیش هنوز تابو بودند. سراغ موضوعهایی مانند جرم و جنایت و یا مواد مخدر میرود که واقعا مشکلی برای ایران شده است و آن را هم به صورت درام و هم کمدی به تصویر میکشد. جامعه ایران، جامعهای پرتحرک است و سینمای آن هم پرتحرک. طبیعی است که سینماگران ایران سعی میکنند با سانسور مقابله کنند، اما در عین حال نشان دادهاند که در این تقابل از تیزهوشی و زبردستی خوبی برخوردارند.
روشن است که سانسور وجود دارد و همیشه مورد بحث است. خود سینماگران هم همیشه آن را به چالش میکشند. این طور هم نیست که فیلمی که با تحمل مشکلات زیاد درست شده و بسیاری موانع را پشت سرگذاشته، لزوما در جشنواره فجر نشان داده شود و این بسیار غمانگیز است. کلا تولیدکنندگان هنر با نوعی از سانسور روبرو میشوند که پیشاپیش قابل ارزیابی نیست. با این همه احساس میکنم که فشاری که در ده سال گذشته بر اهالی هنر وارد آمد، حالا حداقل از نظر روانی کم شده است. یکی از نشانههای آن هم بازگشایی خانه سینما است که ما هم با آن همکاری میکنیم. نشانه دیگر تنوع فیلمهایی است که ساخته میشود و این یک روند مثبت است.