قبل از انتخابات، بعد از انتخابات
۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبهبیلبوردهای تبلیغاتی در شاهراههای تهران و شهرهای بزرگ، آکنده از عکسها و شعارهای انتخاباتیاند. خطاب هر چهار نامزد به مردم ایران و فصل مشترک شعارهایشان، تامین منافع آنان است. به نظر میرسد که کاندیداها هر روز برای جلب اعتماد و رای مردم، بر عیار وعدههای خود میافزایند.
بیلبوردهای تبلیغاتی از نگاه دوستداران محیط زیست و چیدمان شهری، آلاینده، حادثهساز، طبیعتگریز یا بدنما هستند. اما در زمان انتخابات، همین بیلبوردها، چشم بینندگان را به جای معرفی کالا، با شعرهای حماسی و سخنانی در احترام به هویت ملی و قومی، رعایت حقوق شهروندی و نیازهای جامعه خیره میکنند.
مردم به خلاف سیاستمداران، امکان استفاده از بیلبوردهای تبلیغاتی را برای طرح مطالبات خود ندارند و خواستهای خود را در مناسبات روزمره اجتماعی یا پشتیبانی از این و آن نامزد بیان میکنند. بازشدن نسبی فضای مدنی در دوران انتخابات، امکانی به وجود آورده که آنها به طرح انتقادها، نیازها و حقوق خویش بپردازند.
دولت نهم به نظر عموم منتقدان خود، پیشتاز نقض حقوق شهروندی و مخدوش کردن چهرهی ایران و ایرانی در سطح جهان است. وعدهی تغییر، محور سخنان سه رقیب آقای احمدینژاد است. آیا نیاز و امید جامعه به تغییر، پایدارتر از آن است که با فروکش کردن تب انتخابات به فراموشی سپرده نشود؟
فرامرز قرهباغی، جامعهشناس معتقد است که مباحث مطرح شدهی کنونی، آنچنان زیربنایی نیستند که بتوان انتظار شکلگیری گفتمانی از آن را پس از انتخابات داشت. او به دویچهوله میگوید: « رایگیری، مردم را سرگرم شعارهایی میکند که بنیادی و اثرگذار نیستند. شعار تغییر که اینک داده میشود، یک گرتهبرداری از شعار آقای اوباما به منظور کسب همان پیروزی است که نصیب ایشان شد.»
این استاد دانشگاه با نگاهی تردیدآمیز به فعالیت نامزدها و هیجان مردم مینگرد و با تاکید بر از اختیارات تعیینکنندهی فرد در سیستم حکومتی ایران، از ظرفیت اجرایی محدود کاندیداها میگوید.
بسیاری میپرسند آیا شعارها و بحثهای نسبتا بازکنونی میتوانند کمکی به رشد جامعهی مدنی و افکار عمومی بکنند؟ آیا مبادلهی نسبتا آزادانهی مطالبات مردم در شرایط کنونی، گشایشی اجتماعی در دوران پس از انتخابات را به دنبال خواهد داشت؟
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به صدای آلمان میگوید: «اصلا من از همین زاویه وارد انتخابات شدم. انتخابات فضایی ایجاد میکند که حتی حکومت هم مجبور میشود با خیلی فرآیندها و مطالبات، ولو موقتی، همراهی کند. اما اگر بعدا زیرش بزند، مجبور میشود تبعاتی را تحمل کند.»
عباس عبدی، خطر یک گام به پیش و دو گام به پس در فرآیند انتخاباتی را منتفی نمیداند و ادامه میدهد: « تمام شعارها در انتخابات اهمیت دارند. انتخابات از این رو مهم است که افراد بتوانند با هم ارتباط بگیرند و تبادل افکار کنند. انتخابات به گسترش حوزهی عمومی و گسترش عناصر فعال در سیاست منجر میشود . شعارهای چهار نامزد هم به اجبار، بر اساس همین خط مشی در حال پیشروی است. »
فرامرز قرهباغی، با ابراز ناامیدی از تغییر واقعی به سود مردم با تعویض دولتها میگوید: « جمهوری اسلامی از معدود رژیمهای جهان است که قابلیت الاستیسیته یا کشسانی آن بسیار بالاست. زمانی تدبیر میشود که علاوه بر کوچه و خیابان، وارد موسسات خصوصی شوند تا ببینند که آنجاست و چه پوشیده است. اما در زمان دیگری مانند انتخابات، گشت ارشاد وجود ندارد و در برخی خیابانها، دختران و زنان بدون حجاب ظاهر میشوند.»
فرامرز قرهباغی، از مماشات میانسالان و قدیمیترها با این سیاست میگوید و اضافه میکند: « نسل من و نسلهای قبلی، با دولتها به شیوهای دوگانه (دابل استاندارد) زندگی و رفتار کرده و با همین شیوه نیز خواهد مرد. اما به نظر میرسد که نسل جوان ایرانی این روش را کنار خواهد گذاشت و چه بسا، انتخابات دور دهم، آخرین فرصتی باشد که این نسل، به مسئولان جمهوری اسلامی میدهد.»
عباس عبدی بازگشت به دوران یخبندان مدنی و سیاست انسداد و فشار را ناممکن نمیداند، اما وقوع احتمالی آن را با چالشی میان مردم و دولت ارزیابی میکند. به تاکید این تحلیلگر سیاسی: «ممکن است آقای احمدینژاد، خانم ارغوان رضایی را در فیلم خود بیاورد وبعد گشت ارشاد به راه بیندازد. این درست همان چیزی است که میتواند بعد برایش هزینهساز شود. احمدینژاد در سال ۸۴، چیزهایی در مورد پول نفت و لباس جوانان گفت که الان وبال گردنش شدهاند. او حالا مجبور است برای این خلف وعدهها توضیح دهد. الان همه مواظب هستند شعارهایی بدهند که در صورت پیروزی، بتوان آنها را عملی کرد. این خودش مثبت است.»
نویسنده: مهیندخت مصباح
تحریریه: بهرام محیی