پدری مهربان یا شکنجهگری بیرحم؟
۱۳۸۸ اسفند ۴, سهشنبه"ویکتوریا دوندا" (Victoria Donda) میگوید: «مادرم در ماه مارس سال ۱۹۷۸ ناپدید میشود. او را که حامله بوده، نخست به شکنجهگاهی محلی میبرند و سپس به "دانشکده فنی نیروی دریایی"، یکی از مهمترین مراکز شکنجه منتقل میکنند. پدرم نیز سه ماه بعد ربوده میشود. اطلاع بیشتری درباره او ندارم.»
پدر و مادر ویکتوریا عضو جنبش چریکی "مونتروس" (Montoneros)بودند. مادر او در محلههای فقیر به کودکان خواندن و نوشتن و به مادران خیاطی یاد میداد. پدرش در بخش برنامهزیری فعالیت میکرد. آنها از سوی دولت نظامی که سال ۱۹۷۶ در آرژانتین قدرت را به دست گرفت، تحت تعقیب بودند. جرم آنها فقط مبارزه برای سرزمینی بود که بایستی متعلق به همه باشد.
تولد در شکنجهگاه
ویکتوریا سال ۱۹۷۷در "دانشکده فنی نیروی دریایی"، جایی که مادرش شکنجه میشد، به دنیا آمد. دو ماه بعد از تولد، او را از مادرش جدا میکنند و به زوجی میدهند که از دوستداران حکومت نظامی آرژانتین بودند. پدر و مادر جدید ویکتوریا او را "آنالیا" (Analia) مینامند.
ویکتوریا در سن ۲۷ سالگی به سرگذشت حقیقی زندگی خود پی میبرد. او امروز این وقایع را با آرامش خاطر نقل میکند. او در کتابی با عنوان "نام من ویکتوریا، ربوده شده توسط حکومت نظامی" مینویسد: «زندگی حقیقی من با ۲۷ سالگی آغاز نمیشود و به همین ترتیب نمیتوان تمام آنچه پیش از آن برای من اتفاق افتاده را دروغ محض خواند. در واقع این حوادث تنها بازگوکنندهی داستان زندگی من نیست، بلکه حکایت از سرگذشت دورانی پر از ناشکیبایی، خشونت و دروغ دارد که پیآمدهای آن تا به امروز باقی است.»
"چهگوارا" ونگاهی تازه به زندگی
زمانی که ویکتوریا (آن زمان آنالیا) به مدرسه میرفت، تاریخ تنها به طور یکجانبهای تدریس میشده است: قهرمانان پرافتخار ارتش و شورشیهای خائن. او خود نیز در مورد این تصویر تحریفشده از تاریخ شکی به دل راه نمیداد، تا اینکه کشیشی در مدرسه به ویکتوریای ۱۳ ساله کتابی از "چهگوارا" هدیه میدهد. ویکتوریا در این باره میگوید: « خواندن این کتاب به من این امکان را داد تا به زندگی از جنبهای کاملا تازه نگاه کنم. من ناگهان متوجه شدم که انسانهای فقیر همیشه فقیر نبودهاند و برای ثروت هنگفتی که تنها در دست عدهای محدود در جامعه است، دلیلی وجود دارد.»
ویکتوریا پس از اتمام دوران مدرسه همزمان با تحصیل در رشته حقوق به فعالیت سیاسی نیز میپردازد. او امروز با خنده میگوید که روحیه انقلابی مادرش "کری" (Cori) در آن مقطع خود را به خوبی نمایان کرده است. ویکتوریا دوندا اکنون ۳۳ سال دارد. او جوانترین نماینده پارلمان آرژانتین و رئيس کمیسیون حقوق بشر در پارلمان است.
فاجعهای بدون حد و مرز
این نماینده جوان پارلمان آرژانتین سرانجام با کمک سازمان مدافع حقوق بشر با نام "مادران پلازا دمایو" از هویت حقیقی خود باخبر میشود. این سازمان از سال ۱۹۷۷ موضوع "سربه نیست شدن فعالان سیاسی" را دنبال میکند و خواستار مجازات عاملان این اقدامات است. در آرژانتین در دوران دیکتاتوری نظامی از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳حدود پانصد کودک شرنوشتی مانند "ویکتوریا دوندا" را داشتهاند.
همزمان با روبهرو شدن ویکتوریا با واقعیت، دوران جدیدی در آرژانتین آغاز میشود. "نستور کیرشنر" (Nestor Kirschner) رئیسجمهور وقت آرژانتین در سال ۲۰۰۳ تصمیم گرفت که "قوانین عفو مسئولان و کارگزاران دوران کودتا" را لغو کند. این قوانین، به ویژه تعقیب قضائی مقامهای ارتشی را ممنوع میکرد.
در پی این اقدامات دولت، ویکتوریا درمییابد که "رائول" پدر ناتنی او در آن زمان در شکنجهگاه کار میکرده. همچنین عموی حقیقیاش کسی بوده که به پدر و مادرش خیانت کرده و آنها را به دولت معرفی میکند.
او در مورد احساس خود به پدر ناتنیاش میگوید: «به هر حال او پدر من بوده و احساس من نسبت به او تغییری نخواهد کرد، چون رائول من را با عشق و محبت بزرگ گرده است. حقیقت این است که نمیتوان احساسات را نادیده گرفت. تنفر از او بیشتر قلبم را به درد میآورد. ترجیح میدهم قضاوت در مورد اعمال او را دولت آرژانتین به عهده بگیرد.»
AZ/FW