گردهمایی "کانون ۶۷": علیه فراموشی
۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعهمحل اجرای این برنامه آمفی تئاتر مرکز بینالمللی کاریتاس بود. از جمله سخنرانان این برنامه محمدرضا معینی، مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز، دکتر محمدرضا نیکفر،نویسنده و پژوهشگر و مهدی اصلانی، فعال حقوق بشر، بودند. شاهین نجفی و گروه تپش ۲۰۱۲ نیز در این برنامه از جمله ترانهای را بنام “سالها“ به مناسبت سالگرد اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی اجرا کردند.
برنامه “کانون ۶۷“ به مناسبت بیستمین سالگرد اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی ایران در حالی برگزار شد که از یک هفته پیش از آن، بخاطر سالگرد اعدامها خانوادههای اعدام شدگان و دوستان آنان و نیز گروهی از فعالان اجتماعی به دادگاه انقلاب احضار شده بودند. از آنان خواسته بودند که تعهد دهند که در مراسم یادبود اعدامها در گورستان خاوران شرکت نخواهند کرد. روز جمعه، هشتم شهریور ماه هم ماموران انتظامی در تهران مانع شده بودند که خانوادههای اعدام شدگان و دوستانشان در مراسم یادمان اعدامشدگان در گورستان خاوران گرد هم آیند. این است که برگزاری سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در خارج از ایران با آگاهی کامل بر این نکته انجام میگیرد که در ایران سوگواری برای اعدامشدگان ممنوع است. اما در خارج از کشور باز میتوان رو به جامعه کرد و گفت که ما سوگواریم و جویای عدالت. یعنی کسانی که بیست سال پیش بین چهار تا پنج هزار زندانی سیاسی را در یک تابستان از بین بردند، باید محاکمه و مجازات شوند. این خواستی بود که در برنامه شنبه عصر کانون ۶۷ بارها بر زبان آمد، از زبان فرزندان اعدامشدگان دهه ۱۳۶۰ در ایران.
لزوم یادآوری و دادخواهی
در برنامه سالگرد اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی در کلن شکوفه منتظری که خود پدرش جزو اعدامشدگان تابستان سال ۱۳۶۷ بوده است، به نمایندگی از طرف کانون ۶۷ سخن گفت. وی در سخنانش بیش از هر چیز بر لزوم یادآوری و دادخواهی تاکید کرد. شکوفه منتظری گفت: “بایستی از تمامی مجراهای قانونی و حقوقی موجود بعنوان امکانات واقعی پیش رو برای معرفی و افشای این کشتار جمعی که مصداق صریح جنایت علیه بشریت است استفاده کرد تا بتوان ضمن مقاومت در برابر پدیدهی رایج فراموشی افکار عمومی ایران و جهان را نسبت به موضوع آگاه کرد و آنان را بعنوان قاضیان واقعی جریان تاریخ در مواجه با این دادخواهی قرار داد.“
سخنرانی محمدرضا معینی، فعال حقوق بشر، در باره مفهوم دادخواهی بود. معینی از بیسابقه بودن کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران به عنوان پدیدهای بیسابقه پس از جنگ جهانی دوم سخن گفت. وی افزود که آغاز دادخواهی در این مورد به طور رسمی با تجمع خانوادهها در برابر دادگستری تهران در دی ماه ۱۳۶۷ و تسلیم نامه اعتراضی به مقامات رسمی کشور آغاز شد. به عقیده وی مرز پایانی این دادخواهی نامعلوم است، زیرا این مرز ایرانی است بدون زندان و شکنجه و اعدام، ایرانی است دموکراتیک که مردم آن نگذارند که خاورانی ساخته شود.
معینی افزود که در گذشته خانوادههای اعدامشدگان تنها بودند، اما اکنون شمار کسانی که در کنار آنان خواستار دادخواهی هستند، افزایش یافته است. وی در مورد دادخواهی گفت: “دادخواهی را من به این شکل تعریف میکنم که وقتی میگوییم دادخواهی، اهداف مورد نظر دادخواهی چیست؟ دادخواهی در اولین نگاه امری حقوقیست که فرجام آن عدالت برای قربانیان و خانوادههای آنان است. این امر همان مجازات امران و عاملان جنایت و رفع خسارت از قربانیان و بازماندگان است. پس نخستین فرجام دادگاهی امری قضایی و حقوقیست. به همین دلیل هم هستهی مرکزی جنبش دادخواهی نه تنها در ایران در همه جا خانوادههای قربانیان هستند. چرا که در بحث حقوقی اصلیترین مسئله ذینفع بودن است.“
معینی سپس در باره وظایف کسانی که خواستار دادخواهی هستند، سخن گفت. وی گفت: “من فکر میکنم یکی ازوظایف ما تلاشی جدی برای تهیه، ضبط و ثبت همهی شواهد است. آنچه که من نیاز جمعی دانستن میدانم: مستندکردن، مشخصکردن، معینکردن هر واقعه و هر اقدامی که انجام شده با تاریخ، با زمان مشخصاش و با شواهد و امکانات معین. آنچه که میتواند ما را در دادخواهی در بخش اداری و بورکراتیک که من گفتم که بخش مهم هم هست کمک کند.“
مبارزه بر سر یاد
دکتر محمدرضا نیکفر، نویسنده، در سخنرانی خود از اهمیت یادآوری و تهیه آرشیو به عنوان نوعی مبارزه نام برد. وی گفت که قدرت همیشه کوشش میکند یاد خود را به یاد اصلی تبدیل کند و آرشیوهای دیگر را از میان ببرد. نیکفر بر لزوم حفظ مکانهای یادآوری تاکید کرد، مکانهای یادآوری که میتواند خاوران باشد، یا یک کتاب یا کانون ۶۷ که جوانان در آن گرد آمدهاند. محمدرضا نیکفر گفت: “بخش بزرگی از انرژی این دستگاه از بین بردن مکانهای یادآوری است و پاککردن حافظهها. اسم خیابانها را عوضکردند، تابلوها را حذف کردند و یک چیزهای دیگری بجایش گذاشتند. حتا به گورها هم رحم نکردند. روز اول انقلاب گور رضاشاه را خواستند از بین ببرند، بعد سنگ قبرهای مجاهدین و فداییان را شکستند و حالا مشکلشان شده قبر فروغ فرخزاد و احمد شاملو. ولی حکومتگران فقط تخریب نمیکنند، سازنده هم هستند. یعنی از یکطرف کوشش میکنند یادها از ذهنها پاک بشود، از یکطرف ذهنها با چیزهای دیگری پر بشود. در شهرسازی، در برپاکردن بناها، در نامگذاریها در انواع و اقسام مراسمی که به نام سنت اختراع کردهاند، در کتابهای درسی، در تاریخنویسی، با تالیف مجموعه بزرگ و پرهزینهای از دائرةالعمارفها و کلا با آوازهگری کلان و نقشهمند کوشیدهاند ملت از نوع تربیت شده و مغز آن شستوشو داده شود تا فقط در چارچوب کلیشههای حکومتی انسانها احساس و ادراک کنند. گذشته را آن سان تصور کنند که حکومتییان میگویند و آیندهای تصور نکنند، جز در قالب طرحی که قدرت مستقر میریزد.“
نیکفر در بخشی دیگر از سخنرانیاش به تنوع آرشیوها در میان گروهها و جریانها پرداخت و همگان را دعوت کرد به اینکه به آرشیو یکدیگر احترام بگذارند و از تحمیل خاطره خود به خاطره دیگران اجتناب کنند. وی گفت: “دورهی یک «ملت= یک آرشیو» به پایان رسیده. یعنی این انتظار که ما زمانی بتوانیم یک آرشیو ملی داشته باشیم که همه یادهایشان را توی آن بریزند و از آن برگیرند، این دوران یکبار برای همیشه بهسررسیده. ایران یک کشور متکثر است و آرشیوهایش هم متکثر خواهد بود. همان موقعی که کشتار ۶۷ میشود و ما آرشیو درست میکنیم برای سال ۶۷، بپذیریم که خانوادههایی هستند که آرشیوهای دیگری دارند، جوانهایشان در جنگ کشته شدهاند. متقابلا ما باید به آرشیوهای همدیگر احترام بگذاریم. این احترام گذاشتن به آرشیو، ایجاد گفتوگو میان آرشیوها، بخشی از این تلاش دموکراتیک است. میبایست از تحمیل آرشیوهایمان دیگر باید خودداری بکنیم.“
نیکفر در پایان سخنرانی خود از یکی از خوشبختیهای انسانهایی سخن گفت که در عصر حاضر به سر میبرند: در این عصر خاطره در شبکه قرار میگیرد. میتوان با حضور درشبکه جهانی از قید و بند استبداد ملی رها شد.
خاطرات شاهدان زنده
مهدی اصلانی، فعال حقوق بشر و از جان به دربردگان اعدامهای جمعی تابستان ۱۳۶۷ خاطراتی را از آن تابستان مرگ تعریف کرد. وی بارها در نوشتهها و سخنرانیهایش گفته است که وظیفه خود میداند که خاطراتش را از آن روزها و از دوستانش که اعدام شدند، با جامعه ایران و مردم جهان در میان بگذارد تا با فراموشی مقابله کند.
مهدی اصلانی گفت: “روایت من و بقیهی زندانیان از آن دوران روایتی بسیار واقعیست و مکانهایش هم مکانهایی واقعیست. اوین و گوهردشت نام دو زندان معروفیست که بههمراه گورستان خاوران در جنوب شرقی تهران امروز شهرتشان از مرزهای ایران فراتر رفته است. دیوارهای سرد و سربی و بیروح این دو زندان که دو مرکز اصلی کشتار در تابستان ۶۷ بود، شاهدت به سلاخی هزاران هزار جان روشن که هر کدامشان عطر صد باغ و خاطره را دارند میدهند. خاطرهی عظیم ملتی را که در این دو مکان پرپر کردند و ما نیمهجانهای جان به در برده زنده از آن هستیم که هرساله به شاهدت این پلیدی بنشینیم.“
"نسلکشی"
محور اصلی سخنرانی پژمان سلیم، حقوقدان و یکی از فرزندان اعدامشدگان تابستان ۱۳۶۷، را ابزارهای حقوقی برای تعقیب کیفری کشتار ۱۳۶۷ تشکیل میداد. به عقیده سلیم واژه حقوقی صحیح برای این کشتار “نسلکشی“ است. پژمان سلیم در این باره گفت: “من خیلی محکم میگویم که کشتار ۶۷ یک نسلکشی بوده، نه یک جنایت علیه بشریت. کنوانسیون ۱۹۸۸ رم را جمهوری اسلامی هم در سال ۲۰۰۰ امضا کرده است. براساس کنوانسیون منع نسلکشی تعریف نسلکشی به شرح زیر است: نسلکشی به معنای... یکی از اعمالیست که به قصد نابودی یک گروه ملی، قومیتی، نژادی و مذهبی است. سوال اساسی این که اینجا اسمی از سیاسی نیست. برای همین هم خیلیها میگویند این نسلکشی نیست. ولی به نظر من میشود از این یکجور دیگری برداشت کرد. براساس نوع آن هیئتهایی که الان دوستان ما تعریف کردند، یک تفاوت بزرگی بوده بین مسلمانان و کسانی که مسلمانزاده بودند و اعدامشان کردند و میگویند مسلمان نبودند. منظور از مذهب به نظر من در اینجا ادیان الهی مثل اسلام و مسیحیت و یهودیت نیست. منظور از مذهب عقیده است، آن مسئلهی عقیدتیست. اعدامهای نیروهای چپ که براساس (این سوال) که شما کمونیست هستید یا مسلمان، (این) سوال یک سوال عقیدتیست. یعنی یک گروه مشخص با یک عقیده مشخص را از بقیهی زندانیان جدا میکنند و این اسمش نسلکشی است. یا در مورد مجاهدین از اینها به نام «منافق»، «خوارج» و دیگر نمیدانم، شما بهتر میدانید، نام بردند. یعنی یک فرقهی جدید درست کردند در اسلام و گفتند این فرقه جدید را ما میکشیم و کارش را تمام میکنیم. باید ما بگوییم نسلکشی بوده، چون یک گروه مشخص با یک عقیده مشخص در سال ۶۷ از بین رفتند.“