۸۰ سالگی الویس پریسلی، سلطان راک اند رول
۱۳۹۳ دی ۱۸, پنجشنبهخوانندهی راک اند رول فقط یک مجری موسیقی پاپ نیست بلکه کسی است که بر روی صحنه با اجرای پرتحرک موسیقی و حرکات پرشور بدنش، با پیچ و تاب و رقص طبیعی وجودش، جوانها را از خود بی خود میکند.
حرکات پرشور بدن و جاذبهی جنسی یا سکسی دو عنصر اصلی اجرای راک اند رول هستند. به همین خاطر راک اندرول هنوز که هنوز است تا اندازهای "خطرناک" تلقی میشود.
در فرهنگهای خشکه مقدس که همه باید مبادی آداب و تابع اخلاقیات بزرگترها باشند و جانماز آب بکشند، آدمی مثل الویس، موجود خطرناکی است.
الویس در زمان خودش، پیش از آنکه به شهرت و محبوبیت برسد، از سوی جریان اصلی رسانهها و اخلاقیات مذهبی حاکم، به طرز خشنی مورد حمله قرار میگرفت چون کارهای به ظاهر "جلف" و "قبیح" میکرد، همان اعمالی که فقط از "سیاهپوستان بیتمدن و بدوی و معتاد به سکس و رقاصی" سر میزد.
و فراموش نکنیم که رقص یعنی آزادی؛ آزادی حرکت، آزادی بدن آدم و در نتیجه آزادی روح او. میرقصیم برای آنکه خودمان را رها کنیم. با رقص، روح مان را از قیدها و سنگینی وجود رها میکنیم. اگر یک جوان نتواند برقصد، روحش پژمرده میشود.
وقتی که الویس برای بار اول در یک شوی تلویزیونی با میلیونها بیننده ظاهر شد، شوی پرطرفدار و پربینندهی «اد سالیوان» در سال ۱۹۵۶، و شروع کرد به تکان دادن شانهها و باسن خود، با آن حرکات عجیب پاها، همهی پدر و مادرها تنشان از ترس شروع به لرزیدن کرد.
در یک شوی دیگر، از ترس اعتراض مردم، جای دوربین را طوری تنظیم کرده بودند که الویس را فقط از کمر به بالا نشان دهد.
طی ده پانزده سال پس از جنگ جهانی دوم که محافظهکاری سیاسی و فرهنگی بر آمریکا سیطره داشت و جدایی نژادی در ایالتهای جنوبی امری عادی بود، روزنامهنویسها الویس را مظهر "ابتذال و بیاستعدادی و مقلد رفتارِ پست سیاهان" میدانستند. در برنامههای آموزشی، روانشناس و روانکاو میآوردند که از لحاظ علمی ثابت کنند آدمی مثل الویس بیمار و غیرعادی است!
و البته راک اندرول ریشه در موسیقی سیاهان و ریتم آفریقائی آن داشت. مجسم کنید یک شهرک کوچک را در یک ایالت جنوبی آمریکا، شهرکی که در تقاطع جادهها، مزارع کشاورزی، و مراتع گاوداری درست شده، با یک خیابان اصلی و چند خواربار فروشی و یک پمپ بنزین و بعد دریک طرف کلیسا است که در آن موسیقی «گاسپل» اجرا میشود، با خوانندهای خوش لباس و صدای رسا و شور و پایکوبی مناسکی از خود بیخود کننده، و طرف دیگر خیابان، یک «سالون» یا مشروبفروشی، یا یک «بار» که به آن «هانکی تانک بار» میگفتند و در آن نوع دیگری از موسیقی، موسیقی غیرمذهبی، اجرا میشد که نام آن «راکِبیلی» بود.
راکبیلی (rockabilly) نوعی از موسیقی کانتری بود که بیشتر اوقات، سفیدپوستهای جنوبی، با همان لهجه غلیظ جنوب آمریکا، میخوانندند که همراه بود با بازیگوشی با صدا، جیغهای کوچک ته حلق مثل بیرون پریدن سکسکه و بالاپایین بردن سریع صدا. استودیوهای ضبط و تولید صفحه در شهرهای بزرگتر جنوب بودند؛ در شهرهایی چون ممفیس، آستین، نَشـویل، سین سیناتی، نیواورلینز (نئواورلئان).
الویس، به همراه کسان دیگری مثل جری لی لوئیس، کارل پرکینز، و روی اوربیسون، از نخسیتین سفیدپوستانی بود که موسیقی سیاهان را (ریتم اند بلوز، گاسپل، و غیره) با موسیقی سفیدها آمیخت و در یک فضای اجتماعی محافظهکار و نژادگرا، این موسیقی را از مکانهای کوچک و بسته، به پهنه ملی و جهانی برد.
از این لحاظ در دهه ۱۹۵۰ و اوائل ۱۹۶۰ میلادی، پیش از جنبش حقوق مدنی سیاهان، موسیقی الویس تابوشکن و انقلابی بود. جوانان را برمیانگیخت که از مرزبندیهای نژادی و جنسیتی عبورکنند. تا اینکه در دهههای بعد، فرهنگ آمریکا متحول شد و بسیاری از آزادیهای فرهنگی را پذیرفت.
در هرجامعهای، جوانان خردهفرهنگهای خاص خود را دارند. جوانها معمولاً از دورویی و تقلب و ریا دل خوشی ندارند. راک اند رول، بیغلوغش و بی تظاهر است و به همان صورت هم بروز میکند. حقیقت راک اند رول به طور طبیعی از بدن تراوش میکند و بدون پردهپوشی با محبت و عشق پیوند میخورد.
الویس در دورهای بزرگ شد که هنوز خطر کسادی اقتصادی آمریکا را تهدید میکرد و همه مردم، از جمله اقشار محروم و طبقات کارگر، اعم از سفیدپوست و سیاهپوست، با اخلاقیات مذهبی و روحیه محافظه کارانه فرزندان خود را بار میآوردند.
فرهنگ جنوب، فرهنگی مردسالار، نژادگرا، و مذهبی بود. الویس، سالها پیش از آنکه جنبش ادغام سیاه و سفید و جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان پیروز شود، توانست از مرزهای نژادی عبورکند و بخش مهمی از فرهنگ سیاهان را با موسیقیاش جهانی کند.
پس از او بود که گروهها و خوانندگانی چون بیتلها، رولینگ ستونز، تام جونز، التون جان، و صدها گروه و موسیقی دان دیگر به ریشههای غنی راک اند رول در موسیقی سیاهان، در جاز، بلوز، ریتم اند بلوز، و گاسپل رجوع کردند و آن را گسترش دادند.